ناکیسرلغتنامه دهخداناکیسر. [ س َ ] (هندی ، اِ) به لغت هندی قسمتی از هوفاریقون است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ابن بیطار آرد: ناکیسر و ناک کیسر به دو کاف دیده شده که می نویسند لغت هندی است ، ماهیت آن درختی عظیم که در بنگاله میشود بقدر درخت گردکان و برگ آن پهن بقدر برگ امرود و گل آن بسیار خوشبو و در
ناکیسرفرهنگ فارسی عمیددرختی شبیه درخت گردو؛ گلهای خوشبو است که از گلهای آن عطر میگیرند و بیشتر در بنگاله میروید.
ناک کیسرلغتنامه دهخداناک کیسر. [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی کبابه است .(تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ناکیسر. رجوع به ناکیسر شود.
نار قیصرلغتنامه دهخدانار قیصر. [ رِ ق َ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ساق الحمام . شقایق النعمان . (مخزن الادویه ). اختلاف عظیم در او واقع است و انطاکی گوید نباتیست باریک ساق و بسیار سرخ و گلش مایل به رزردی و خوشبوئی و از روم آرند و در مصر او را ساق الحمام نامند... و ظاهر آن است که معرب از ناکیس
نارمشکلغتنامه دهخدانارمشک . [ م ُ ] (اِمرکب ) نار هندی . و آن تخمی است سرخ رنگ و اندک سبزی در میان دارد و آن را به عربی رمان مصری خوانند و خاصیت آن نزدیک به سنبل است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). گل درختی است موسوم به ناماشیر. (مفاتیح ). انار خرد شکافته چون گلی با رنگی میان سرخی و سپید