ترجمه مقاله

نای مشکک

nāymaškak

= نی‌انبان

نای انبان

لغت‌نامه دهخدا

نای انبان .[ اَم ْ ] (اِ مرکب ) نی انبان . و آن انبانی باشد که بر یک سر آن پنجه وصل کرده اند و آن پنجه سوراخی چند دارد، آن انبان را پر باد کنند و در زیر بغل گیرند و خوانند و رقصند و نوازند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناانبان . (جهانگیری ). نی انبان . انبان پربادی

نای

لغت‌نامه دهخدا

نای . (اِ) نیی باشد که مطربان نوازند و به عربی مزمار خوانند. (برهان قاطع). چوبی میان تهی که آن را می نوازند. (آنندراج ). نی که آن را نوازند. (غیاث اللغات ). نی نوازندگی . (فرهنگ نظام ). نی باشد که می نوازند. (انجمن آرا). نی باشد که مطربان نوازند. (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). ا

نای

فرهنگ فارسی عمید

۱. (زیست‌شناسی) لوله‌ای غضروفی که از گلو به پایین در جلوی مری واقع شده و هوا را به شش‌ها می‌رساند؛ گلو؛ حلقوم؛ قصبة‌الریه.۲. (موسیقی) [قدیمی] یکی از آلات موسیقی که با دهان نواخته می‌شود؛ نی.⟨ نای ترکی: (موسیقی) [قدیمی] سرنا؛ کرنا.⟨ نای رویین: (موسیقی) [قدیمی] کرنا.

خشکنای

لغت‌نامه دهخدا

خشکنای . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) نای گلو را گویند و بعربی حلقوم . (برهان قاطع). مجرای نفس و سرفه است از درون و آن طبقاتی است غضروفی ، مَسحَط، سلجان ، مَزرَد، زُلقوم حَنجور، حَنجَرَه . (یادداشت بخط مؤلف ): تدکیم ؛ بسرخود در خشکنای کسی زدن . (منتهی الارب ). غَلصَمَه ؛ سرخشکنای گلو

ترجمه مقاله