نباشةلغتنامه دهخدانباشة. [ ن ِ ش َ ] (ع اِمص ) حرفه ٔ نباش قبرها.(از اقرب الموارد) (از المنجد). عمل نباش . نباشی .
نباشیلغتنامه دهخدانباشی . [ ن َب ْ با ] (حامص )کفن آهنجی . (ناظم الاطباء). نبش قبر کردن . شکافتن قبرو دزدیدن کفن . عمل نباش . رجوع به نبش و نباش شود.
نابیوسیلغتنامه دهخدانابیوسی . [ ب َ ] (ق مرکب ) فجاءة. ناگهانی : افسوس که عمر نابیوسی بگذشت وین عمر چو جان عزیز ازسی بگذشت .؟ (جهانگشای جوینی ج 1 ص 6).