نبوغلغتنامه دهخدانبوغ . [ ن ُ ] (ع مص ) نبغ. رجوع به نبغ شود. || آشکارا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ظاهر و آشکار گردیدن . (آنندراج ). || شاعر خوب شدن و عالم جید گشتن . (فرهنگ نظام ). || آدم فوق العاده گشتن در دانش و هنر، و این معنی جدیداست . (فرهنگ نظام ). || (اِمص ) نابغگی . (یادداش
نبوغفرهنگ فارسی معین(نُ) [ ع . ] (مص ل .) تیزهوش بودن ، استعداد قوی داشتن .، استعداد خُلاق استثنائی و بسیار نیرومند.
پنبوقلغتنامه دهخداپنبوق . [ پَم ْ پ َ ] (اِ) در تلفظ ترکی این کلمه از پنبه ٔ فارسی مأخوذ است . قطن .
پیشنگری نبوغآمیزgenius forecastingواژههای مصوب فرهنگستانپیشنگریهای فردی نابغه در تصویر چشماندازهای آینده