نتنلغتنامه دهخدانتن . [ ن َ ] (ع اِ) بوی ناخوش . (منتهی الارب )(آنندراج ). بوی ناخوش و بد. (ناظم الاطباء). رایحه ٔ کریهه . مقابل فوح . (معجم متن اللغة). بوی بد. (غیاث اللغات از کنزاللغات ). || (مص ) بدبوی گشتن .(آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). نَتَن . (معجم متن ا
نتنلغتنامه دهخدانتن . [ ن َ ت َ ] (ع اِ) بوی بد. بوی ناخوش . گند. (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) بدبوئی . گَندگی . (یادداشت مؤلف ).- نتن الانف ؛ گَنده دماغی . (یادداشت مؤلف ).
نتنلغتنامه دهخدانتن . [ ن َ ت ِ ] (ع ص ) بدبوی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) (از المنجد). نَتُن . (از معجم متن اللغة). نَتین . (از اقرب الموارد) . مِنْتِن . مُنْتُن . (از معجم متن اللغة): شی ٔ نتن ؛ چیز بدبوی . (ناظم الاطبا). تأنیث آن نَتْنی ̍ است . (از المنجد).<
نتندیکشنری عربی به فارسیگنديده , بدبو , متعفن , داراي بوي زننده , گند دهان , وابسته به گنديدگي , جسم عفوني , ماده عفوني , الوده , چرکي
نتینلغتنامه دهخدانتین . [ ن َ ] (ع ص ) چیزی که در آن بوی بد آید. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). آنچه بدبو شده باشد. (از اقرب الموارد). نتن . رجوع به نتن شود.
ینتونلغتنامه دهخداینتون . [ ی َ ] (ع اِ) نام درختی ناخوشبوی . (ناظم الاطباء). ثافسیا. ادریاس . (یادداشت مؤلف ). ثافثیا. (اختیارات بدیعی ). اسم ثافثیاست . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). به لغت نبطی صمغ سداب کوهی را گویند و بعضی صمغ سداب صحرایی را گفته اند. (برهان ) (آنندراج ).
نپتونلغتنامه دهخدانپتون . [ ن ِ ] (اِخ ) نام سیاره ای است از منظومه ٔ شمسی . این سیاره به سال 1846 م . توسط ل ُ وریه کشف شد. نپتون در مداری مستدیر به فاصله ٔ 4497000000کیلومتری خورشید میچرخد. مدت گردش آن به دور خورشید حدود <sp
نتنبیدنیلغتنامه دهخدانتنبیدنی . [ ن َ تُم ْ دَ ] (ص لیاقت ) که تنبیدنی و خراب شدنی نیست . که محکم اساس و استوار است . مقابل تنبیدنی .
نتنزلغتنامه دهخدانتنز. [ ن َت َ ] (اِخ ) نطنز. صورت دیگری از نطنز است . رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 39 و نیز رجوع به نطنز شود.
جرجس نتنائللغتنامه دهخداجرجس نتنائل . [ ج ِ ج ِ ؟ ] (اِخ ) او راست : 1- القرن الثامن عشر المیلادی . 2- تفسیر القداس . (از معجم المؤلفین ).
نتنبیدنیلغتنامه دهخدانتنبیدنی . [ ن َ تُم ْ دَ ] (ص لیاقت ) که تنبیدنی و خراب شدنی نیست . که محکم اساس و استوار است . مقابل تنبیدنی .
نتنزلغتنامه دهخدانتنز. [ ن َت َ ] (اِخ ) نطنز. صورت دیگری از نطنز است . رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 39 و نیز رجوع به نطنز شود.
حب المنتنلغتنامه دهخداحب المنتن . [ ح َب ْ بُل ْ م ُ ت ِ ] (ع اِ مرکب ) معجونی است که فالج و لقوه را سودمند آید و قولنج و درد مفاصل را نفع ده 0د و عسر بول و حیض رفع کند. صفت آن اشق و سگبینج و جاوشیر و مقل و حرمل یا تخم سداب و شحم حنظل وصبر سقوطری و تربد و پوست هلی
داباهانتنلغتنامه دهخداداباهانتن . [ ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) به لغت زند و پازند به معنی خندیدن باشد. (برهان ). این کلمه هزوارش و صحیح آن داباهونستن است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
دابونتنلغتنامه دهخدادابونتن . [ ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) به زبان زند و پازند، به معنی دادن باشد که مقابل گرفتن است . (از برهان ) .
جمیتونتنلغتنامه دهخداجمیتونتن . [ ج َ ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) بلغت زند و پازندبمعنی مردن باشد که در مقابل زندگی است . (برهان ).