نجمهفرهنگ نامها(تلفظ: najme) (عربی)(مؤنث نجم) (در قدیم) ستاره ، اختر ، نجم ؛ (در گیاهی) نام درختی است که در عربی به آن ابو حنیفه میگویند ؛ (در اعلام) نجمه مادر گرامی حضرت امام رضا (ع) امام هشتم شیعیان .
نجمةلغتنامه دهخدانجمة. [ ن َ ج َ م َ ] (ع اِ) قسمی گیاه است . (از المنجد). نَجْمة. || درختی است که گسترده بر سطح زمین میروید، و ابوحنیفه گوید ثَیِّل و نجمة و عِکْرِش یکی هستند. (اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به نجم شود.
نجمةلغتنامه دهخدانجمة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) نجم ، و هی اخص منه . (المنجد). کوکب . ستاره . رجوع به نجم شود.- النجمتان المزدوجتان ؛ آن دو کوکبی که گرد مرکز ثقل مشترکی می گردند. (المنجد).|| نوعی گیاه است . (المنجد) (منتهی الارب ). نَجَمة. (منتهی الارب ). بار درخت گز
نظمیهلغتنامه دهخدانظمیه . [ ن َ می ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) سابقاً به اداره ٔ شهربانی گفته می شد و فرهنگستان کلمه ٔ شهربانی را به جای آن وضع کرد. رجوع به شهربانی شود.
نظمیهلغتنامه دهخدانظمیه . [ ن َ می ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش کهنوج شهرستان جیرفت ، در 2هزارگزی شمال کهنوج ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش خرما و شغل اهالی زراع
نجمةلغتنامه دهخدانجمة. [ ن َ ج َ م َ ] (ع اِ) قسمی گیاه است . (از المنجد). نَجْمة. || درختی است که گسترده بر سطح زمین میروید، و ابوحنیفه گوید ثَیِّل و نجمة و عِکْرِش یکی هستند. (اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به نجم شود.
نجمةلغتنامه دهخدانجمة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) نجم ، و هی اخص منه . (المنجد). کوکب . ستاره . رجوع به نجم شود.- النجمتان المزدوجتان ؛ آن دو کوکبی که گرد مرکز ثقل مشترکی می گردند. (المنجد).|| نوعی گیاه است . (المنجد) (منتهی الارب ). نَجَمة. (منتهی الارب ). بار درخت گز