نحویلغتنامه دهخدانحوی . [ ن َح ْ ] (اِخ ) احمد (خواجه ...خان ) کشمیری فرخ آبادی . از پارسی گویان هند است . او راست :اگر وصف رخ و زلفش نبودی زیب عنوانهانگشتی نغز و دلکش معنی اشعار دیوانهابه بزم عاشقانش بی سروسامان نیَم نحوی که دارم همچو شمع از اشک و آه گرم دیوانها.<p class=
نحویلغتنامه دهخدانحوی . [ ن َح ْ ] (ص نسبی ) منسوب به علم نحو. (ناظم الاطباء). || عالم به علم نحو. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). آنکه نحو داند. نحودان : چو ابن رومی شاعر چو ابن مقله دبیرچو ابن معتز نحوی چو اصمعی لغوی . منوچهری .
پرسش آری ـ نهایyes-no questionواژههای مصوب فرهنگستانیکی از انواع جملههای پرسشی که پاسخ آن آری یا نه است
نه پشت دیوار ماnot in my backyard, NIMBYواژههای مصوب فرهنگستانباوری عمومی که بر پایۀ آن مردم خواهان دفع پسماندهای تولیدشده هستند مشروط بر آنکه محل دفع در نزدیکی ملک آنها نباشد
دورۀ آشور نوNeo-Assyrian periodواژههای مصوب فرهنگستاندورهای در تاریخ میانرودان شمالی در فاصلۀ سالهای 911 تا 612 ق.م که پادشاهی آشور به اوج قدرت سیاسی و فرهنگی خود میرسد
دورۀ بابل نوNeo-Babylonian periodواژههای مصوب فرهنگستاندورهای در تاریخ جنوب میانرودان از حدود 688 ق.م که با آمدن اقوام کلدانی و آرامی و همچنین شروع مناسبات میان بابل و امپراتوری آشور نو آغاز میشود و تا سقوط آشور و قدرت گرفتن امپراتوری بابل نو و سرانجام فتح بابل به دست کورش بزرگ در سال 539 ق.م ادامه مییابد
سحابی نِی ـ آلنNey-Allen Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانچشمۀ گستردهای از گسیل فروسرخ که در سحابی جبار و در نزدیکی ذوزنقه واقع شده است
خلف نحویلغتنامه دهخداخلف نحوی . [ خ َ ل َ ف ِ ن َ ] (اِخ ) مکنی به ابن مطرز. او راست : کتاب معانی القرآن . (ابن الندیم ).
گروهphraseواژههای مصوب فرهنگستانواحدی نحوی بزرگتر از واژه و کوچکتر از بند که هستۀ آن مقولهای نحوی از جنس همان واحد است
خلف نحویلغتنامه دهخداخلف نحوی . [ خ َ ل َ ف ِ ن َ ] (اِخ ) مکنی به ابن مطرز. او راست : کتاب معانی القرآن . (ابن الندیم ).
علی نحویلغتنامه دهخداعلی نحوی . [ ع َ ی ِ ن َح ْ ] (اِخ ) ابن ابی زید محمدبن علی نحوی استرآبادی . ملقب به فصیحی و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) شود.
یحیی نحویلغتنامه دهخدایحیی نحوی . [ ی َح ْ یا ن َح ْ وی ] (اِخ ) اسکندرانی . تلمیذ ساواری و اسقف یکی از کنائس مصر بود به مذهب نصارای یعقوبیه . سپس از قول به تثلیث بازگشت . اسقفها گرد آمدند و با او مناظره کردند و او در مناظره غالب گشت . اسقفها باز از او خواهش رجوع از عقیده ٔ نوین کردند و او ابا کرد
منحویلغتنامه دهخدامنحوی . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) با هم غلتیده شده و پیچیده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).