مژولغتنامه دهخدامژو. [ م َ ] (اِ) نرسنگ . نَرَسک . نسک . عدس . (زمخشری ). رجوع به نَسک و نرسک و عدس شود.
نزگلغتنامه دهخدانزگ . [ ن َ زَ ] (اِ) عدس . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ص 287). نرسک . نرسنگ . نَسْک .
استرالغتنامه دهخدااسترا. [ اِ ت َ ] (اِ) شعوری گوید بمعنی نوعی غله که مرجمک و نرسک و انزه (ظ: دانژه ) گویند و بعربی عدس و بهندی سود نامند. در جای دیگر دیده نشده و بشعوری نیز اعتمادی نیست .