نسرانلغتنامه دهخدانسران . [ ن َ ] (اِخ ) نسرین . به صیغه ٔ تثنیه ، نام دو ستاره است ، یکی نسر طایر و دیگری نسر واقع. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نسر و نسر طائر و نسر واقع شود.
نسرانلغتنامه دهخدانسران . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طرف رود بخش نطنز شهرستان کاشان ، در 21هزارگزی جنوب شرقی نطنز و یک هزارگزی جنوب شرقی راه نطنز به اردستان در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 180 تن سکنه دارد. آبش از قنات
نسپرانلغتنامه دهخدانسپران . [ ن ِ پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بنت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار، در 38هزارگزی شمال غربی نیکشهر بر کنار راه هیچان به بنت در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 350 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ،
نصرانلغتنامه دهخدانصران . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است به شام . (منتهی الارب ). شهری است در شام . (از ناظم الاطباء).
نصرانلغتنامه دهخدانصران . [ ن َ ] (ع ص ، اِ) ترسا. (ناظم الاطباء). نصرانی . (از متن اللغة) (مهذب الاسماء) (المنجد) (از اقرب الموارد) . مرد ترسا. (دهار) (مهذب الاسماء). واحد نصاری است . (از متن اللغة). رجوع به نصرانی و نصاری شود.
نصرانلغتنامه دهخدانصران . [ ن َ ] (اِخ ) شهری در فلسطین که اقوام و کسان حضرت مسیح در آنجا بودند و آن حضرت در آنجا متولد شد و اکنون دارای 10000 نفر جمعیت است . (ناظم الاطباء). رجوع به ناصره شود.
نصریانلغتنامه دهخدانصریان . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهلران شهرستان ایلام ، در 52 هزارگزی مغرب دهلران در ناحیه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 110 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و روغن و پشم ، شغل اهالی زراعت و گله
نسرینلغتنامه دهخدانسرین . [ ن َ رَ ] (اِخ ) نسران . به صیغه ٔ تثنیه ، نسر طایر و نسر واقع. (ناظم الاطباء). رجوع به نسر و نسر طائر و نسر واقع شود : اینت شهباز کز پی چو منی صید نسرین کرده ای نهمار. خاقانی .گفت کآن شهباز در نسرین گردون