نشادلغتنامه دهخدانشاد. [ ن َش ْ شا ] (ع ص ) آنکه جستجو می کند گمشدگان را. الذی ینشد الضوال ّ. (المنجد).
نشادلغتنامه دهخدانشاد. [ ن ِ ](ع مص ) سوگند خورانیدن . (آنندراج ). تحلیف . سوگند دادن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). مناشدة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مناشدة شود. || خواندن کسی را به کاری . مناشدة. (از المنجد).
نشاتواژهنامه آزادهریک از مرتبه انتقالی اشیائ را نشات گویند. چنانکه گویند نشات برزخ - نشات آخرت - نشات هیولی