نفر. [ ن ُ ف ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفور. رجوع به نفور شود.
بیزار، دلزده، متنفر، نفور
بیزارشدن، دلزده شدن، متنفر شدن، نفور گشتن
رمیده، گریخته، گریزان، گریزپا، متنفر، متواری، نفور
بیزار، دلزده، رمیده، فراری، گریزان، مشمئز، منزجر، نفور ≠ راغب، شایق