نقلیلغتنامه دهخدانقلی . [ ن َ ] (ص نسبی ) منقول از روی چیزی . نقل کرده شده . (ناظم الاطباء). مقابل عقلی . || قابل نقل کردن و روایت کردن . روایت کردنی . بازگفتنی . || ساختگی . تقلیدی . (ناظم الاطباء).
نقلیلغتنامه دهخدانقلی . [ ن ُ ] (ص نسبی ) در تداول ، کوچک و زیبا. (یادداشت مؤلف ). ریز و گرد به شکل نقل : تربچه ٔنقلی . || فروشنده ٔ نقل . (ناظم الاطباء).
اَبَرآلیاژ نیکلیnickel-based superalloyواژههای مصوب فرهنگستاناَبَرآلیاژی که بیش از 50 درصد وزن آن عنصر نیکل باشد
نقلیاتلغتنامه دهخدانقلیات . [ ن َ لی یا ] (از ع ، اِ) قصه ها و حکایتها و روایتها و چیزهای نقل شده و جابه جاگشته . (ناظم الاطباء).
نقلیهلغتنامه دهخدانقلیه . [ ن َ لی ی َ/ ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) تأنیث نقلی . مقابل عقلیه .- علوم نقلیه ؛ چون حدیث و تاریخ . مقابل علوم عقلیه . (یادداشت مؤلف ).- وسائط (وسائل ) نقلیه ؛ هرچه بدان چیزها ر
نقلیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، ترانسپورت، حملونقل، ترابری رانندگی، خلبانی، ناخدایی، راهبری، رهبری، هدایت مترو، قطار، كِشتی، ناو، وسیلۀ نقلیه اتوبوس، مینیبوس، كامیون، تریلر، تانکر، کامیون مخزندار، وانت، کامیونت، وَن، تاکسی، وسیلۀ نقلیۀ عمومی شركت حملونقل، تعاونی، اتوبوسرانی، باجه بلیط، بلیطفروشی، دفتر فروش، آژان
نقلیاتلغتنامه دهخدانقلیات . [ ن َ لی یا ] (از ع ، اِ) قصه ها و حکایتها و روایتها و چیزهای نقل شده و جابه جاگشته . (ناظم الاطباء).
نقلیهلغتنامه دهخدانقلیه . [ ن َ لی ی َ/ ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) تأنیث نقلی . مقابل عقلیه .- علوم نقلیه ؛ چون حدیث و تاریخ . مقابل علوم عقلیه . (یادداشت مؤلف ).- وسائط (وسائل ) نقلیه ؛ هرچه بدان چیزها ر
نقلیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، ترانسپورت، حملونقل، ترابری رانندگی، خلبانی، ناخدایی، راهبری، رهبری، هدایت مترو، قطار، كِشتی، ناو، وسیلۀ نقلیه اتوبوس، مینیبوس، كامیون، تریلر، تانکر، کامیون مخزندار، وانت، کامیونت، وَن، تاکسی، وسیلۀ نقلیۀ عمومی شركت حملونقل، تعاونی، اتوبوسرانی، باجه بلیط، بلیطفروشی، دفتر فروش، آژان
حسنقلیلغتنامه دهخداحسنقلی . [ ح َ س َ ق ُ ] (اِخ ) (خلیج ...) در مشرق بحر خزر واقع است و خط سرحد ایران با شوروی از این نقطه در امتداد مجرای رود اترک شروع می شود.
حسنقلیلغتنامه دهخداحسنقلی . [ ح َ س َ ق ُ ] (اِخ ) درجزینی همدانی . درگذشته در کربلا 1311 هَ . ق . او راست : الخلل فی الصلاة. (ذریعه ج 7 ص 249).
خاندانقلیلغتنامه دهخداخاندانقلی . [ ن ِ ق ُ ] (اِخ )دهی است از دهستان ییلاق بخش قروه ٔ شهرستان سنندج که در 76 هزارگزی شمال باختری قروه و ده هزارگزی شمال باختری چشمه منتش قراردارد. ناحیه ای است واقع در دشت و سردسیر. دارای 350 تن سک