نقلیهلغتنامه دهخدانقلیه . [ ن َ لی ی َ/ ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) تأنیث نقلی . مقابل عقلیه .- علوم نقلیه ؛ چون حدیث و تاریخ . مقابل علوم عقلیه . (یادداشت مؤلف ).- وسائط (وسائل ) نقلیه ؛ هرچه بدان چیزها ر
نقلیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، ترانسپورت، حملونقل، ترابری رانندگی، خلبانی، ناخدایی، راهبری، رهبری، هدایت مترو، قطار، كِشتی، ناو، وسیلۀ نقلیه اتوبوس، مینیبوس، كامیون، تریلر، تانکر، کامیون مخزندار، وانت، کامیونت، وَن، تاکسی، وسیلۀ نقلیۀ عمومی شركت حملونقل، تعاونی، اتوبوسرانی، باجه بلیط، بلیطفروشی، دفتر فروش، آژان
نقلةلغتنامه دهخدانقلة. [ ن َ ل َ ] (ع اِ) پیکان تیر که پهن و کوتاه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واحد نِقال است . (از اقرب الموارد). ج ، نِقال .
نقلهلغتنامه دهخدانقله . [ ن َ ق َ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) نَقَلة. ج ِ ناقل . نقل کنندگان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). از جائی به جائی برندگان . (ناظم الاطباء). رجوع به ناقل شود.- نقله ٔ احوال ؛ مورخین . (ناظم الاطباء). رجوع به
نقلةلغتنامه دهخدانقلة. [ ن َ ق َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناقل . رجوع به ناقل شود. || (اِ) نقلةالوادی ؛ آواز سیل رودبار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).صدای سیل وادی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
وسیلۀ نقلیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت سیلۀ نقلیه، وسیلۀ نقلیه خصوصی، وسیلۀ نقلیه عمومی▼، خودرو، ماشین، اتومبیل▼ مترو، قطار▼
سکوی کوتاهlow passenger platform, low platformواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سکو در مسیر حرکت وسایل نقلیه که با ورودی وسیلۀ نقلیه همسطح نیست و مسافران باید برای سوار و پیاده شدن از پلههای وسیلۀ نقلیه استفاده کنند