ترجمه مقاله

نما

na(e,o)mā

۱. صورت و ظاهر چیزی.
۲. قسمت خارجی ساختمان.
۳. (بن مضارعِ نمودن و نمادن و نماییدن) = نمودن
۴. نماینده؛ نشان‌دهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جهان‌نما، راهنما.
۵. نشان‌داده‌شده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): انگشت‌نما.
۶. شکل؛ ظاهر (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بدنما.
۷. مانند؛ شبیه (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تماشاگرنما.

۱. ظاهر، نمود
۲. شاخص
۳. جبهه، منظره
۴. رویش، نمو
۵. توان، قوه

ترجمه مقاله