نموسةلغتنامه دهخدانموسة. [ ن ُ س َ ] (ع اِمص ) چربی با بوی عرق که در سر پیدا شود. (یادداشت مؤلف ).دسومة سهکة تظهر فی الرأس . (بحر الجواهر). در تحفه ٔ حکیم مؤمن ذیل «نموس » جمع نمس که «حیوانی است به قدر شغال ... و سر او کم موی و بسیار چرب و مظنه ٔ آن می شود که تدهیم کرده باشند» آرد: «و نموسه
نمایشگهلغتنامه دهخدانمایشگه . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) نمایشگاه . رجوع به نمایشگاه شود.
نمایشگاهلغتنامه دهخدانمایشگاه . [ ن ُ / ن ِ / ن َی ِ ] (اِ مرکب ) تآتر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به تماشاخانه شود. || معرض . عرضه گاه . (یادداشت مؤلف ). محل نمایش دادن . جای جلوه دادن . || محلی که متاعهای بازرگانی ، محصولات کشاورز
نمایشگاهفرهنگ فارسی عمید۱. جای نمایش دادن.۲. جایی که کالاهای بازرگانی، اشیای صنعتی، محصولات کشاورزی، و یا آثار هنری به نمایش گذارده شود.