نموشکلغتنامه دهخدانموشک . [ ن َ ش َ ] (اِ) نموسک است که تیهو باشد، و به ضم اول هم [ ن ُ ش َ ] به نظر آمده است . (از برهان قاطع). رجوع به نموسک شود.
نموسکلغتنامه دهخدانموسک . [ ن َ س َ ] (اِ) تیهو. (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ). مرغی است از دراج کوچکتر که آن را تیهو گویند. نموشک . (از جهانگیری ). غواصه ، و آن مرغی است که پیوسته بلکه می خورد. (یادداشت مؤلف ) (از مهذب الاسماء).
نمایشکsketch 4واژههای مصوب فرهنگستاننمایش بسیار کوتاه طنزآمیز، اغلب همراه با موسیقی و آواز و رقص، که معمولاً در جُنگهای شاد اجرا میشود
نمسکلغتنامه دهخدانمسک . [ ن ُ ] (اِ) جانوری است که آن را راسو گویند. (انجمن آرای ناصری ). رجوع به نمس شود.
نموسکلغتنامه دهخدانموسک . [ ن َ س َ ] (اِ) تیهو. (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ). مرغی است از دراج کوچکتر که آن را تیهو گویند. نموشک . (از جهانگیری ). غواصه ، و آن مرغی است که پیوسته بلکه می خورد. (یادداشت مؤلف ) (از مهذب الاسماء).