بخور و نمیر
ابوالندی . [ اَ بُن ْ ن ؟ ] (اِخ ) حسان بن نمیر. رجوع به حسان بن نمیر شود.
نامُزدانه / بخور و نمیر دادن . اندک مزدی دادن
ابوهشام . [ اَ هَِ ] (اِخ ) عبداﷲبن نمیر. محدث است .
عمیر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن نمیر. رجوع به ابووقرة شود.