نهنجلغتنامه دهخدانهنج . [ ن ِ هَِ ] (اِ) جوال . ظرفی که از موی وپشم بافند و آرد و گندم و امثال آن در آن کنند. (برهان قاطع) (آنندراج ). گوال . گاله . کیسه ٔ بزرگ پشمی . جوال . (فرهنگ خطی ). جوال مویین و یا پشمین . (ناظم الاطباء). || برجستگی سر گلهای مرکب که گلهای کوچک بر روی آن قرار دارند، مان
نهنجفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) طبقی در گلهای مرکب که گلهای کوچک بر روی آن قرار میگیرد.۲. [قدیمی] جوال بافتهشده از مو یا پشم برای نگهداری آرد، گندم، و امثال آن.
نَهَنج 1thalamus 1واژههای مصوب فرهنگستانهریک از دو تودۀ مادۀ خاکستری که در طرفین بطن سوم مغز قرار دارد و بخشی از دیوارۀ جانبی حفرۀ بطن سوم را تشکیل میدهد
نَهَنج 2receptacle, thulamus 2واژههای مصوب فرهنگستانرأس برآمدۀ یک دُمگل که کاسه و جام به آن متصل میشود * مصوب فرهنگستان اول
نهنجهلغتنامه دهخدانهنجه . [ ن َ هَِ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ترک شهرستان ملایر. در 23 هزارگزی شهر ملایر و 3 هزارگزی جاده ٔ ملایر به همدان ، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 594
هیپوتالاموسفرهنگ فارسی معین(پُ) [ فر. ] (اِ.) اندامی که در زیر نهنج قرار دارد و کارش تنظیم آب و دمای بدن و خواب و صفات ثانوی جنسی است ، زیر نهنج . (فره ).
نافهبَرandrophore, androphorumواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگی نَهنج بین گلبرگها و پرچمها که نافه و مادگی بر روی آن قرار میگیرد
زیرنَهَنجhypothalamusواژههای مصوب فرهنگستاناندامی که در زیر نهنج قرار دارد و کارش تنظیم آب و دمای بدن و خواب و صفات ثانوی جنسی است
نهنجهلغتنامه دهخدانهنجه . [ ن َ هَِ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ترک شهرستان ملایر. در 23 هزارگزی شهر ملایر و 3 هزارگزی جاده ٔ ملایر به همدان ، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 594