۱. اسباب معاش؛ خوراک و توشه.
۲. گروگان: ◻︎ به نوا نیست هیچ کار مرا / تا دلم نزد زلف او به «نوا»ست (خفاف: شاعران بیدیوان: ۲۹۵).
۳. سروسامان.
۴. هدیهای که به نزد شاه میفرستادند.
۵. (اسم مصدر) [مجاز] رونق؛ نیکویی حال.
۱. آوا، آواز، آهنگ، آهنگ، ترنم، دستان، دستگاه، سرود، لحن، مقام، ملودی، موسیقی، نغمه
۲. ثروت، دارایی، مال، هستی
۳. آذوقه، برگ، توشه، خوراک، گذران، معیشت
۴. نواده، نوه
۵. رهن، گروگان، گرو
۶. اسباب، سوروسات