نواحیلغتنامه دهخدانواحی . [ ن َ ] (ع اِ) ناحیت ها. مناطق . ج ِ ناحیة. رجوع به ناحیة و ناحیت شود : و هر ناحیتی از این نواحی مقسوم است به اعمال و اندر هر عملی شهرهاست بسیار. (حدود الالعالم ).چگونه گیرد پنجاه قلعه ٔ معروف یکی سفر که کند در نواحی لوهر. <p class=
نواحیفرهنگ فارسی معین(نَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ناحیه . 1 - کناره ها، کرانه ها. 2 - اطراف شهر و ده . 3 - حدود یک خط ، حوزه .
وسیلۀ کمکناوبریnavigational aid, navaidsواژههای مصوب فرهنگستانهر دستگاه یا افزاره یا نقشهای که در ناوبری به ناوبر کمک میکند
نواحلغتنامه دهخدانواح . [ ن َوْ وا ] (ع ص ) بسیار نوحه و زاری کننده . || (اِ) پرنده ای است شبیه قمری . (از اقرب الموارد).
نواحلغتنامه دهخدانواح . [ ن ُ ] (ع مص ) گریه و ماتم نمودن به آواز بلند. (از آنندراج ). نوح . نیاح . نیاحة. مناحة. (از اقرب الموارد). رجوع به نیاحة شود.
نواحلغتنامه دهخدانواح . [ ن ُوْ وا ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، به معنی : نواحی و حوالی و محال و ساحل و کنار دریا. (ناظم الاطباء). رجوع به نواحی شود.
نوایةلغتنامه دهخدانوایة. [ ن َ / ن ِ ی َ ] (ع مص )فربه شدن شتر. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فربه گردیدن ناقه . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نَی ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اسم فاعل از آن ناو و ناویة است . (از اقرب الموارد). نیز رجوع به نَی ّ شود.
نواحی شهوتخیزerogenous zones, erotogenic zonesواژههای مصوب فرهنگستاناندامهای خارجی جنسی و نواحی مجاور که به تحریک حساساند و باعث ایجاد احساسات شهوانی میشوند
تمرکززداییdecentralizationواژههای مصوب فرهنگستانانتقال قدرت تصمیمگیری از مرکز به نواحی مختلف از یک سو و پاسخگویی و مسئولیتپذیری نواحی در قبال نتایج از سوی دیگر
سرخابلغتنامه دهخداسرخاب . [ س ُ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است کوچک در نواحی کابل که آب آن به سرخی مایل است بسبب سرخی خاک رودخانه . (برهان ). نام رودی است از نواحی کابل . (آنندراج ). نام رودی در نواحی کابل . (غیاث ).
نواحی شهوتخیزerogenous zones, erotogenic zonesواژههای مصوب فرهنگستاناندامهای خارجی جنسی و نواحی مجاور که به تحریک حساساند و باعث ایجاد احساسات شهوانی میشوند