نوبلفرهنگ فارسی عمیدجایزهای که هر سال به کسانی که در رشتههای شیمی، فیزیک، طب، ادبیات، و تٲمین صلح جهانی خدماتی انجام بدهند داده میشود.
نابللغتنامه دهخدانابل . [ ب ِ ] (ع ص ) صاحب تیر. (منتهی الارب ). تیردار. (دهار). کسی که با خود تیر داشته باشد. (اقرب الموارد). || تیرساز. (منتهی الارب ). تیرگر. (دهار). سازنده ٔ تیر. (المنجد). || تیرانداز. ماهر در تیراندازی . (منتهی الارب ). ماهر در تیراندازی . (المنجد) (اقرب الموارد). || زیر
نابللغتنامه دهخدانابل . [ ب ُ ] (اِخ ) اقلیمی است از اقالیم افریقائی واقع بین تونس و سوسة. (معجم البلدان ). موضعی است بافریقیه . (منتهی الارب ).
نوبلوغلغتنامه دهخدانوبلوغ . [ ن َ/ نُو ب ُ ] (ص مرکب ) تازه بالغ. نوجوان : نوبلوغی که بود شاگردش بردوانید و همچنین کردش .سعدی .
نوبلوغلغتنامه دهخدانوبلوغ . [ ن َ/ نُو ب ُ ] (ص مرکب ) تازه بالغ. نوجوان : نوبلوغی که بود شاگردش بردوانید و همچنین کردش .سعدی .