نوجیهلغتنامه دهخدانوجیه . [ ج َ ی َ / ی ِ ] (اِ) خیزاب . (اوبهی ). سیل . (یادداشت مؤلف ) : مر تو را جوید همه خوبی و زیب آنچنان چون نوجیه جوید نشیب .رودکی (از انجمن آرا).رجوع به نوجبه و توجبه شود.<b
نوزهلغتنامه دهخدانوزه . [ زَ / زِ ] (اِ) گریبان جامه . (جهانگیری ) (رشیدی ). رجوع به نوژه شود. || نوج . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ناژ و نوژ و نازو شود.
نوزهلغتنامه دهخدانوزه . [ نُو زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه ، در 23 هزارگزی شمال شرقی کدکن و 2 هزارگزی مشرق کال چوقکی ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 232</sp
نوجه دهلغتنامه دهخدانوجه ده . [ ن َ ج ِ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانه از بخش شبستر شهرستان تبریز، در 3 هزارگزی جنوب شرقی شبستر و 15 هزارگزی جاده ٔ صوفیان به سلماس ، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و <span class="hl" dir="