نورانیلغتنامه دهخدانورانی . [ نی ی / نی ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به نور. روشن .(از غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دارای نور. منور. (ناظم الاطباء). بانور. (یادداشت مؤلف ) : نور رایش تیره شب را روز نورانی کنددود خشمش روز روشن را شب
حرف نورانیلغتنامه دهخداحرف نورانی . [ ح َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نزد اهل خرد حرفهائی که در آغاز سوره های قرآنی آمده است : الم . الر. حمعسق . طسم ، که همه ٔ آنها در جمله ٔ«صراط علی حق نمسکه » جمع شده است ، حرفهای نورانی است و باقی حروف الفباء حروف ظلمانی است . و ظلمانی بر دو قسم است هفت حرف د
حجاب نورانیلغتنامه دهخداحجاب نورانی . [ ح ِ ب ِ ] (اِ مرکب ) ظهور. || لطف . جمال . و جمله ٔ صفات حمیده . (آنندراج ). رجوع به حجاب شود.
نورانیتلغتنامه دهخدانورانیت . [ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) روشنائی . تشعشع. تابانی . (ناظم الاطباء). نورانی بودن . روشنی . تابناکی .
نورانیةلغتنامه دهخدانورانیة. [ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) نورانیت . نورانی بودن . || (ص نسبی ) مؤنث نورانی . منسوب به نور. رجوع به نور شود.
حرف نورانیلغتنامه دهخداحرف نورانی . [ ح َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نزد اهل خرد حرفهائی که در آغاز سوره های قرآنی آمده است : الم . الر. حمعسق . طسم ، که همه ٔ آنها در جمله ٔ«صراط علی حق نمسکه » جمع شده است ، حرفهای نورانی است و باقی حروف الفباء حروف ظلمانی است . و ظلمانی بر دو قسم است هفت حرف د
حجاب نورانیلغتنامه دهخداحجاب نورانی . [ ح ِ ب ِ ] (اِ مرکب ) ظهور. || لطف . جمال . و جمله ٔ صفات حمیده . (آنندراج ). رجوع به حجاب شود.
نورانیتلغتنامه دهخدانورانیت . [ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) روشنائی . تشعشع. تابانی . (ناظم الاطباء). نورانی بودن . روشنی . تابناکی .
نورانیةلغتنامه دهخدانورانیة. [ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) نورانیت . نورانی بودن . || (ص نسبی ) مؤنث نورانی . منسوب به نور. رجوع به نور شود.
حرف نورانیلغتنامه دهخداحرف نورانی . [ ح َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نزد اهل خرد حرفهائی که در آغاز سوره های قرآنی آمده است : الم . الر. حمعسق . طسم ، که همه ٔ آنها در جمله ٔ«صراط علی حق نمسکه » جمع شده است ، حرفهای نورانی است و باقی حروف الفباء حروف ظلمانی است . و ظلمانی بر دو قسم است هفت حرف د
حجاب نورانیلغتنامه دهخداحجاب نورانی . [ ح ِ ب ِ ] (اِ مرکب ) ظهور. || لطف . جمال . و جمله ٔ صفات حمیده . (آنندراج ). رجوع به حجاب شود.