نورهانلغتنامه دهخدانورهان . [ ن َ / نُو رَ ] (اِمرکب ) نوراهان . (رشیدی ) (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ). نورهانی . (برهان قاطع) (رشیدی ). ره آورد که برای دوستان آرند. (از رشیدی ). تحفه . سوغات . (غیاث اللغات ). چیزی که شخص به رسم تحفه و ارمغان از جائی بیاورد.
نورهانفرهنگ فارسی عمیدآنچه از جایی برای کسی به رسم تحفه و ارمغان بیاورند؛ راهآورد؛ سوغات؛ ارمغان؛ مژدگانی: ◻︎ نوعروسان حجلهٴ نوروز / نورهان زرّ و زیور اندازند (خاقانی: ۴۶۶).
نوارهانلغتنامه دهخدانوارهان .[ ن َ رَ ] (اِ) چیزی که به شعرا و اهل نغمه و کسی که خبر خوشی آورده باشد، بدهند. تحفه و ارمغان و مژدگانی . (از برهان قاطع) (آنندراج ). در سراج [ اللغة ] گوید: «نوارهان ؛ قلب نوراهان ، از عالم دریوزه و درویزه ، و نورهان به حذف الف نیز مژدگانی ، و آن انعام شخصی است که ن
نوراهانلغتنامه دهخدانوراهان . [ ن َ / نُو ] (اِ مرکب ) راه آورد. (انجمن آرا) (آنندراج ). هر چیز که به رسم تحفه و هدیه و ارمغان آورند. (ناظم الاطباء). چیزی باشد که چون کسی از جائی بیاید به رسم تحفه بیاورد. (جهانگیری ). چیزی را گویند که کسی از جائی به رسم تحفه و ه
نورهانیلغتنامه دهخدانورهانی . [ ن َ /نُو رَ ] (اِ) نورهان . (رشیدی ) (برهان قاطع). رجوع به نورهان و نوراهان در تمام معانی شود : یافته از تو با هزاران لطف خلعت و نورهانی دگران .مسعودسعد (از رشیدی ).
نورهیلغتنامه دهخدانورهی . [ ن َ / نُو رَ ] (اِ مرکب ) نورهان . نوراهان . (رشیدی ) (برهان ). رجوع به نورهان در تمام معانی شود : آدمش نورهی چو پیش کشیدجان او جام اصفیا بخشید.سنائی (از رشیدی ).
نوارهانلغتنامه دهخدانوارهان .[ ن َ رَ ] (اِ) چیزی که به شعرا و اهل نغمه و کسی که خبر خوشی آورده باشد، بدهند. تحفه و ارمغان و مژدگانی . (از برهان قاطع) (آنندراج ). در سراج [ اللغة ] گوید: «نوارهان ؛ قلب نوراهان ، از عالم دریوزه و درویزه ، و نورهان به حذف الف نیز مژدگانی ، و آن انعام شخصی است که ن
نورهانیلغتنامه دهخدانورهانی . [ ن َ /نُو رَ ] (اِ) نورهان . (رشیدی ) (برهان قاطع). رجوع به نورهان و نوراهان در تمام معانی شود : یافته از تو با هزاران لطف خلعت و نورهانی دگران .مسعودسعد (از رشیدی ).