نوآورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه مخترع، دارای تخیلقوی، مبتکر، خلاق متجدد تک، خاص مستقل، تطبیقناپذیر غیرمقلد نوپرداز، نوگرا، بدعتگذار
نیمافرهنگ نامها(تلفظ: nimā) نام کوهی است حوالی نور ؛ (در اعلام) نام یکی از اسپهبدان تبرستان ؛ تخلص شعری علی اسفندیاری (نیما یوشیج) شاعر نوپرداز (1276 ـ 1338).
مدرنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ید، مدرنیزه، امروزی، نوین، پیشرفته، بهبود یافته نوظهور، نوپا متجدد▲، نوگرا، غربگرا[ی] معاصر نوپرداز، نوگرا، نوآور
بدعتگذارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب بدعتگذار، مخالف عقیدۀ همگان، اقلیت، کژآیین، نوآیین رافضی، خوارج، معترض، هیپی، مرتد، متجدد، غربزده، مخالف باور عامه نوپرداز، نوگرا، نوآور