نوینلغتنامه دهخدانوین . [ ن ُ ](اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خورخوره ٔ بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
نوینلغتنامه دهخدانوین . [ ی َ ] (ترکی / مغولی ، اِ) کلمه ٔ ترکی مغولی است و به صورتهای نویان ، نویین ، نوئین ، در فارسی به کار رفته است . رجوع به نویان شود : پسران و امرای بزرگ و نوینان و هزاره و صده و دهه را مرتب و مبین کرد. (جهانگشای
نوینلغتنامه دهخدانوین . [ ن َ / ن ُ ] (ص نسبی ) منسوب به نو. جدید. بدیع. (یادداشت مؤلف ). || خوبترین از هرچیزی . (ناظم الاطباء). رجوع به نو شود.
نوینلغتنامه دهخدانوین . [ ن ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان بخش رزاب شهرستان سنندج ، در 12 هزارگزی جنوب غربی رزاب و یک هزارگزی جنوب رودخانه ٔ اورامان ،در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 360 تن سکنه دارد. آبش از چ
نگونلغتنامه دهخدانگون . [ ن ِ ](ص ، ق ) نگونسار. (لغت فرس اسدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). آویخته . سرازیر. (انجمن آرا) (آنندراج ). سرنگون . (ناظم الاطباء). سرته . آونگان . به پای آویخته . (یادداشت مؤلف ) : آب گلفهشنگ گشته از فسردن ای شگفت همچنان چون شوشه ٔ سیمی
نوئینلغتنامه دهخدانوئین . (ترکی - مغولی ، اِ) امیر اعظم . (غیاث اللغات ). سردار.(فرهنگ خطی ). فرمانده . سردار. نویان . نوین . (فرهنگ فارسی معین ). پادشاهزاده . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). فرمانده ده هزار نفر. (ناظم الاطباء) : دولت نوئین اعظم شهریارباد تا باشد
نویندهلغتنامه دهخدانوینده . [ی َ دَ / دِ ] (ص ) تیزفهم و عاقل و دانا و ذهین و چالاک و زیرک . (ناظم الاطباء)؟ نیز رجوع به نوننده شود.
سالی نوینلغتنامه دهخداسالی نوین . [ ن ُ ] (اِخ ) از جمله ملوک کرت است . رجوع به روضات الجنات فی بلدان الهرات از ص 404 تا ص 408 شود.
نورویدارواژهنامه آزادنورویدار:دارنده ی صورت و روی نوین. نوین ترین پدیداری روی و صورت از گذشته، شکل و روی برآمده ی نوین و تازه از کهنگی. (واژۀ پیشنهادی کاربران) نوین ترین رویدار، نوین ترین برآمدگی از تازگی، نوپدیدار، نوین ترین پدیداری و برآمدگی از گذشته و کهنگی.
نویندهلغتنامه دهخدانوینده . [ی َ دَ / دِ ] (ص ) تیزفهم و عاقل و دانا و ذهین و چالاک و زیرک . (ناظم الاطباء)؟ نیز رجوع به نوننده شود.
خورنوینلغتنامه دهخداخورنوین . [ خوَ / خ ُ رِ ن َ ] (اِخ ) محلی در هشت هزارگزی بندرریگ . (یادداشت بخط مؤلف ).
سالی نوینلغتنامه دهخداسالی نوین . [ ن ُ ] (اِخ ) از جمله ملوک کرت است . رجوع به روضات الجنات فی بلدان الهرات از ص 404 تا ص 408 شود.
یمه نوینلغتنامه دهخدایمه نوین . [ ی َ م َ ی َ ] (اِخ ) از امرای معتبر چنگیزخان مغول که با سبتای نوین به تعقیب سلطان جلال الدین خوارزمشاه مأمور شدند. رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی (فهرست ج 1 و 2) و تاریخ گزیده ص <span class="hl" d
ارنوینلغتنامه دهخداارنوین . [ اَ ] (اِخ ) موضعی است در ولایت ارض روم بمسافت 24 میلی جنوب شرقی باطوم . موقع آن در کنارنهرجوک و اکثر خانه ها از چوب است و آن ملک مسلمانان است . سکنه ٔ وی قریب 500 تن و اهم صادرات کره و عسل و شمع و