نچیدنیلغتنامه دهخدانچیدنی . [ ن َ دَ ] (ص لیاقت ) که ازدرِ چیدن نیست . که برای چیدن نیست . مقابل چیدنی .
صفت چندژنیpolygenic trait, polygenic characterواژههای مصوب فرهنگستانویژگی رُخنمودیای که تحت تأثیر متقابل چند ژن است
وراثت چندژنیpolygenic inheritanceواژههای مصوب فرهنگستانانتقال یک صفت رخنمودی که بیان آن به اثر افزایشی چند ژن بستگی دارد
چندانیلغتنامه دهخداچندانی . [ چ َ ] (ق مرکب ) هر اندازه . (آنندراج ). به هر اندازه . چندان : ز گاو و گوسفند و مرغ و ماهی ندانم چند؟ چندانی که خواهی . نظامی .عمر چندانی که کم باشد پریشانی کم است زلف کی بودی پریشان گر نمیبودی بلند.