نکته

nokte

معنی

۱. مسٲلۀ دقیقی که با دقت نظر و امعان فکر به‌دست آید.
۲. جملۀ لطیفی که در شخص تٲثیر کند و مایۀ انبساط شود.

مترادف

۱. مساله، مضمون، مطلب
۲. دقیقه، لطیفه
۳. رمز، سر

برابر پارسی

پارسی است

جست‌وجوی دقیق

نکته

فرهنگ فارسی عمید

۱. مسٲلۀ دقیقی که با دقت نظر و امعان فکر به‌دست آید.۲. جملۀ لطیفی که در شخص تٲثیر کند و مایۀ انبساط شود.

نکته

نکته . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (از ع ،اِ) نکتة. خجک . (آنندراج ) (منتهی الارب ) . نقطه . (جهانگیری ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). خال . لک . لکه . (یادداشت مؤلف ) : چون گناهی کند نکته ای سیاه بر دلش افتد. (تفسی

نکته

دیکشنری فارسی به عربی

نقطة

نکته

دیکشنری فارسی به انگلیسی

contention, dot, fact, point, pointer

نکته

فرهنگ فارسی معین

(نُ ت ِ) [ ع . نکتة ] (اِ.) 1 - نقطه . 2 - مفهوم لطیف و دقیقی که با دقت و تأمل دریافت شود.

جست‌وجوی هم‌آوا

نقطه نقطه

لغت‌نامه دهخدا

نقطه نقطه . [ ن ُ طَ / طِ ن ُ طَ/ طِ ] (ص مرکب ) خال خال . پر خال و نقط : گر ز نصرت نه حامله است چرانقطه نقطه است پیکر تیغش . خاقانی .- <span clas

نقطه نقطه کردن

دیکشنری فارسی به عربی

بقعة

نقطه نقطه کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

dot

نقطه‌به‌نقطه

point-to-point

واژه‌های مصوب فرهنگستان

ویژگی ارسال نشانک‌ها از یک نقطۀ مبدأ به یک نقطۀ مقصد

تحویل نقطه‌به‌نقطه

point-to-point delivery

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تحویل داده از یک منبع به یک مقصد

جست‌وجوی مشابه

نکتهبین

فرهنگ مترادف و متضاد

باریکبین، دقیق، نکتهدان، نکتهسنج

نکتهبینی

فرهنگ مترادف و متضاد

باریکبینی، دقت، نکتهگیری

نکتهدان

فرهنگ مترادف و متضاد

باهوش، ظریف، نکتهسنج، نکتهسنج

نکتهسنج

فرهنگ مترادف و متضاد

باریکبین، خوشطبع، دقیق، ظریف، ظریفطبع، نکتهپرداز، نکتهدان، نکتهگیر

نکتهسنجی

فرهنگ مترادف و متضاد

باریکبینی، نکتهپردازی، نکتهدان

جست‌وجوی متن

quodlibet

دیکشنری انگلیسی به فارسی

چهارماهه، نکته عالی، نکته قابل

notoryctes

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نکته ها

نکات

فرهنگ فارسی عمید

= نکته

نکت

فرهنگ فارسی عمید

= نکته

necrotically

دیکشنری انگلیسی به فارسی

نکته

جست‌وجوی هم‌آغاز

نکته فروشی

لغت‌نامه دهخدا

نکته فروشی . [ ن ُ ت َ / ت ِف ُ ] (حامص مرکب ) عمل نکته فروش . (یادداشت مؤلف ).

نکته پرور

لغت‌نامه دهخدا

نکته پرور. [ ن ُ ت َ / ت ِ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) نکته پرداز. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).

نکته جویی

لغت‌نامه دهخدا

نکته جویی . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) عمل نکته جو. رجوع به نکته جو شود.

نکته پردازی

لغت‌نامه دهخدا

نکته پردازی . [ ن ُ ت َ / ت ِ پ َ] (حامص مرکب ) بیان نکته های دقیق و لطیف . (فرهنگ فارسی معین ). عمل نکته پرداز. رجوع به نکته پرداز شود.

نکته جو

لغت‌نامه دهخدا

نکته جو. [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) نکته یاب . نکته سنج : و مسأله گوئی یا نکته جوئی یا فصیح سخنی . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 141). رجوع به نکته سنج شود.

جست‌وجوی هم‌قافیه

منکته

لغت‌نامه دهخدا

منکته . [ م ُ ن َک ْ ک ِ ت َ ] (ع ص ) رطبة منکته ؛ خرمای به رطب شدن رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رطب تازه رسیده و آغازشده در رسیده شدن . (ناظم الاطباء).

پادنکته

دیکشنری فارسی به انگلیسی

counterpoint

لغز و نکته

فرهنگ گنجواژه

داستان.

درپیوند

بیشتر بدانید

نکته

nokte

معنی

مترادف

برابر پارسی

جست‌وجوی دقیق

فرهنگ فارسی عمید

لغت‌نامه دهخدا

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی معین

جست‌وجوی هم‌آوا

لغت‌نامه دهخدا

دیکشنری فارسی به عربی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌های مصوب فرهنگستان

جست‌وجوی مشابه

فرهنگ مترادف و متضاد

فرهنگ مترادف و متضاد

فرهنگ مترادف و متضاد

فرهنگ مترادف و متضاد

فرهنگ مترادف و متضاد

جست‌وجوی متن

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فرهنگ فارسی عمید

فرهنگ فارسی عمید

دیکشنری انگلیسی به فارسی

جست‌وجوی هم‌آغاز

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا

جست‌وجوی هم‌قافیه

لغت‌نامه دهخدا

دیکشنری فارسی به انگلیسی

فرهنگ گنجواژه