لغتنامه دهخدا
نیکوداشت . (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) نیکو داشتن . حسن مراقبت . حسن مواظبت . (یادداشت مؤلف ) : اگر کسی بر چارپای ستم کند... سلطان باید که او را ادب کند و از پیغمبر علیه السلام خبر آمده است به نیکوداشت ایشان . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). این پسر را از جامه