نیکورولغتنامه دهخدانیکورو. (ص مرکب ) خوش صورت . خوشگل . خوب رو. (ناظم الاطباء). نکورو. نیکوروی . زیباروی . رجوع به نیکوروی شود.
خوشکلفرهنگ مترادف و متضادجمیل، خوبرو، خوشقیافه، خوشگل، دلربا، زیبارو، زیبا، صبیح، قشنگ، ماهرو، نکورو، نیکمنظر ≠ بدگل، زشت
خوبرو، خوبروفرهنگ مترادف و متضادپریچهر، پریرو، جمیل، خوبروی، خوشسیما، خوشکل، خوشگل، زهرهجبین، زیبا، صبیح، صبیحه، قشنگ، ماهسیما، مقبول، مهجبین، مهرو، مهسا، نکورو، نیکورو ≠ زشترو
خوشگل، خوشگلفرهنگ مترادف و متضادجمیل، خوبرو، خوشاندام، خوشقیافه، خوشکل، دلربا، رعنا، زیبا، زیبارو، شکیل، صبیح، ظریف، قشنگ، ماهرو، ملوس، ملیح، نکورو، نیکمنظر، وجیه ≠ بدگل، زشت