نگارهدیکشنری فارسی به انگلیسیchart, depiction, design, diagram, gram _, graph, illustration, paradigm, picture, view
پنگارهلغتنامه دهخداپنگاره . [ پ ِ رَ / رِ ] (اِ) در فرهن-گ آنندراج بمعنی طشت و کاسه و طَبَق آمده ، و این ظاهراً تحریف پنگان است .
پینارهلغتنامه دهخداپیناره . [ رَ ] (اِخ ) پینارا. نام قصبه ای باستانی است در خطه ٔ قدیمه ٔ لیکیا (لیکیه ) از آناطولی یعنی در جانب جنوب شرقی منتشا و امروز به صورت قریه ای است با نام مناره . گرداگرد آن ویرانه ها و پاره ای از آثار عتیقه ٔ زیبا دیده میشود. (قاموس الاعلام ترکی ).
چنارهلغتنامه دهخداچناره . [ چ ِ رَ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: نام یکی از جویهای سرابی تویسرکان و محلی از اراضی مرغوب سرابی است که درکنار رود «کزندر» واقع شده است . از این محل چون هزار قدم سربالا روند در بالای تپه به مزار امامزاده ای رسند که به امامزاده اسماعیل معروف و از فرزندان بلافصل
چنارهلغتنامه دهخداچناره . [ چ ِ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج که در 69 هزارگزی شمال باختری دیواندره و 3 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ دیواندره به سقز واقع اس
چنارهلغتنامه دهخداچناره . [ چ ِ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش حومه ٔ شهرستان سنندج که در 18 هزارگزی جنوب شهرستان سنندج و دوهزارگزی باختر راه شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه واقع است . کوهستانی و سردسیر است و <span c
نگاره 1graph 2واژههای مصوب فرهنگستانکوچکترین بخش تجزیهناپذیر و مجزا، به شکل یک حرف، در زنجیرۀ نوشتار
نگاره 3pictureواژههای مصوب فرهنگستاننقشی از یک جسم که با ترسیم یا نقاشی یا عکاسی بر یک رویۀ معمولاً مسطح حاصل شود
شنوایینگارۀ زنجیرهایserial audiogramواژههای مصوب فرهنگستاندر برنامۀ حفاظت شنوایی، هریک از شنوایینگارههای یک مجموعه از شنوایینگارهها که با فاصلۀ زمانی معین از شنوایینگارۀ دیگر برای پایش شنوایی تهیه میشود
نگاره 1graph 2واژههای مصوب فرهنگستانکوچکترین بخش تجزیهناپذیر و مجزا، به شکل یک حرف، در زنجیرۀ نوشتار
پنگارهلغتنامه دهخداپنگاره . [ پ ِ رَ / رِ ] (اِ) در فرهن-گ آنندراج بمعنی طشت و کاسه و طَبَق آمده ، و این ظاهراً تحریف پنگان است .
انگارهلغتنامه دهخداانگاره . [ اَ / اِ رَ / رِ ] (اِ) هر چیز ناتمام . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نقش ناتمام خواه سایه دار باشد و خواه بی سایه چنانکه تصویر. (آنندراج ). نقش ناتمام و نقشه و دول تصویر و هر چیز ناتمام .
انگارهفرهنگ فارسی عمید۱. پندار؛ تصور.۲. فکروخیال.۳. (اسم) ظرف دستهدار فلزی که استکان، لیوان و امثال آنها را در آن قرار میدهند.۴. (اسم) [قدیمی] سرگذشت.۵. (اسم) طرحی که برای نقاشی تهیه شود.۶. (اسم) اندازه؛ مقیاس.۷. (اسم) [قدیمی] حساب.۸. (اسم) [قدیمی] دفتر حساب.۹. (اسم) [