نگاشتهلغتنامه دهخدانگاشته . [ ن ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نوشته . (برهان قاطع) (آنندراج ). نوشته شده . (ناظم الاطباء). مکتوب . (یادداشت مؤلف ). تحریرکرده . (فرهنگ فارسی معین ). مرقوم . || انشاشده . (یادداشت مؤلف ). || ساخته شده . (برهان قاطع). || نقش . (یادداشت م
نوستهلغتنامه دهخدانوسته . [ ت َ / ت ِ / ن َ وَ ت َ / ت ِ ] (اِ) صدای گریه که در گلو پیچد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). گریه در گلو و فریاد، و ظاهراً تصحیف نیوشه است . (از رشیدی ). نیوشه هم به
نوشتهلغتنامه دهخدانوشته . [ ن َ وَ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) پیچیده . درنوردیده . (برهان قاطع). نوردیده : نوشته به دستار چیزی که بردچنان هم نوشته به بیژن سپرد. فردوسی .|| طی شده . گذشته . ماضی <span class
نوشتهلغتنامه دهخدانوشته . [ ن ِ وِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) کتابت کرده شده . (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). نوشته شده . که بر آن چیزی نگاشته یا نقشی کشیده باشند. مقابل نانوشته به معنی کاغذ سفید که بر آن چیزی ننوشته اند : از برگ چون صحیفه ب
نیاستهلغتنامه دهخدانیاسته . [ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش رامسر شهرستان شهسوار در 12 هزارگزی جنوب شرقی رامسر و 2 هزارگزی جنوب جاده ٔ رامسر به شهسوار بر کنار رودخانه و در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و <span clas
نانگاشتهلغتنامه دهخدانانگاشته . [ ن ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نانوشته . غیرمکتوب . مقابل نگاشته . رجوع به نگاشته شود.
نانگاشتهلغتنامه دهخدانانگاشته . [ ن ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نانوشته . غیرمکتوب . مقابل نگاشته . رجوع به نگاشته شود.
انگاشتهلغتنامه دهخداانگاشته . [ اَ / اِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) پنداشته . تصورشده . (فرهنگ فارسی معین ).
ایمنانگاشتهgenerally recognized as safe, GRASواژههای مصوب فرهنگستانویژگی فهرستی از اجزای غذا که مصرف آنها از سوی نهادهای ایمنی غذایی بیخطر اعلام میشود
پیشانگاشتهpresupposedواژههای مصوب فرهنگستانویژگی آنچه گوینده آن را دانش مشترک بین خود و شنونده فرض میکند