نگهداردیکشنری فارسی به انگلیسیbrace, caretaker, custodian, fastener, guardian, preservative, holder, keeper, protection, protector, rest, retainer, retentive, stanchion, stay, support, tutelary, upholder, tenacious
خانه نگهدارلغتنامه دهخداخانه نگهدار. [ ن َ / ن ِ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) خانه دار. (ناظم الاطباء). نگهبان خانه .
امانت نگهدارلغتنامه دهخداامانت نگهدار. [ اَ ن َ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) آنکه ودیعه ٔ کسی را حفظ کند و در موعد بدو برگرداند. امانت دار. (فرهنگ فارسی معین ).
بالنگهدارwingtip handlerواژههای مصوب فرهنگستانهریک از افرادی که در هنگام یدک کشیدن بادپَر در کنار نوک یکی از بالها، همراه با بادپَر راه میروند و مراقب هستند که بالها حالت افقی داشته باشند
رگۀ نگهدارmaintainer lineواژههای مصوب فرهنگستانرگهای که برای نگهداری و تکثیر رگۀ نرعقیم میانیاختهای به کار میرود و معمولاً میانیاختۀ طبیعی و دگرههای مغلوب در محل بازگردان باروری دارد
نگهداریدیکشنری فارسی به انگلیسیcare, custody, keeping, maintenance, preservation, reservation, retention, support, sustenance, ward
نگهداریفرهنگ مترادف و متضاد۱. حفاظت، حفظ، صیانت ۲. پاسداری، حراست، محارست، محافظت، وقایت ۳. توجه، مراقبت، مواظبت ۴. بازداری، ضبط، کف ۵. پرستاری، سرپرستی
خاطرنگهدارلغتنامه دهخداخاطرنگهدار. [ طِ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) مواظب . جانبدار. مراعات کننده : که خاطرنگهدار درویش باش نه دربند آسایش خویش باش .سعدی (بوستان ).
خانه نگهدارلغتنامه دهخداخانه نگهدار. [ ن َ / ن ِ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) خانه دار. (ناظم الاطباء). نگهبان خانه .
خدانگهدارلغتنامه دهخداخدانگهدار. [ خ ُ ن ِ گ َ ] (جمله ٔ دعایی ) خدانگاهدار. خداحافظ. رجوع به «خدانگاهدار» در این لغت نامه شود.
امانت نگهدارلغتنامه دهخداامانت نگهدار. [ اَ ن َ ن ِ گ َ ] (نف مرکب ) آنکه ودیعه ٔ کسی را حفظ کند و در موعد بدو برگرداند. امانت دار. (فرهنگ فارسی معین ).