نیازمندیلغتنامه دهخدانیازمندی . [ م َ ] (حامص مرکب ) احتیاج . حاجتمندی . بی نوائی . فقر. نیازمند بودن . رجوع به نیازمند شود : آنگاه رسی به سربلندی کایمن شوی از نیازمندی . نظامی . || اشتیاق . شوق : بیش است به
نیازمندیهای جابهجاییmovement requirementواژههای مصوب فرهنگستاننیازهای اعلامشده و زمانبندیشدۀ مربوط به نقلوانتقال یگانها و کارکنان و تجهیزات برای جابهجایی از مبدأ مشخص به مقصد مشخص
نیازمندیهای جابهجاییmovement requirementواژههای مصوب فرهنگستاننیازهای اعلامشده و زمانبندیشدۀ مربوط به نقلوانتقال یگانها و کارکنان و تجهیزات برای جابهجایی از مبدأ مشخص به مقصد مشخص
نیازمندیهای جابهجاییmovement requirementواژههای مصوب فرهنگستاننیازهای اعلامشده و زمانبندیشدۀ مربوط به نقلوانتقال یگانها و کارکنان و تجهیزات برای جابهجایی از مبدأ مشخص به مقصد مشخص