نیتلغتنامه دهخدانیت . [ ن َ ] (ع مص ) خمیده و پیچان رفتن از ضعف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). متمایل و خمیده گشتن بر اثر ضعف . (از اقرب الموارد).
نیتلغتنامه دهخدانیت . [ نی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر کهنه بخش حومه ٔ شهرستان قوچان در 12هزارگزی غرب قوچان و 11هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ قدیمی قوچان به شیروان ، در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 4
نیتلغتنامه دهخدانیت . [ نی ی َ / ی َ ] (از ع ، اِ) اراده .(غیاث اللغات ). عزم . قصد. آهنگ . اراده . اندیشه . نوی . آنچه از قصد که به دل گیرند. طیة. طویت . (یادداشت مؤلف ). نیة. ج ، نیات . رجوع به نیة شود : بدان نیت که مر او را به
نُت 1noteواژههای مصوب فرهنگستانهریک از نشانههای مختلفی که برای ثبت اصوات و سکوتهای موسیقایی و ویژگیهای آنها نزد اقوام گوناگون در دورههای مختلف به کار رفته باشد
سرِ نُتnote headواژههای مصوب فرهنگستانبخش اصلی نماد نُت که محل آن روی حامل نشاندهندۀ زیروبمی نغمه است
نت گرفتهstopped noteواژههای مصوب فرهنگستان1. صدایی که نوازنده در هنگام نواختن هورن یا ترمپت با قرار دادن دست خود در برابر یا درون شیپورۀ ساز، تولید میکند 2. نتی که با گرفت یا پردهگیری تولید میشود متـ . صوت گرفته stopped tone
نُت میدیMIDI noteواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پیام مسیر میدیِ دوقسمتی که قسمت اول آن فرمانِ روشن شدن و قسمت دوم آن فرمانِ خاموش شدن است
نُت نقطهدارdotted noteواژههای مصوب فرهنگستاننُتی که در سمت راست آن یک نقطه میگذارند و ارزش زمانی آن یکونیم برابر حالت بدون نقطۀ آن است
نیتراتلغتنامه دهخدانیترات . (فرانسوی ، اِ) در شیمی به معنی نمک یا استر اسید نیتریک است ، آن را ازتات هم می گویند. (فرهنگ اصطلاحات علمی ). نام عام همه ٔ املاح اسید نیتریک است ، ترکیبی که از اسید نیتریک با یک فلز یا یک باز نتیجه می شود . (فرهنگ فارسی معین ).- نیترات ِ آمونیم
نیتللغتنامه دهخدانیتل . [ ن َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از توابع کجور بخش مرکزی شهرستان نوشهر. در 6هزارگزی جنوب غربی کجور، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 225 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه ٔ محلی ، محصولش غلات و ارزن
نیتراتلغتنامه دهخدانیترات . (فرانسوی ، اِ) در شیمی به معنی نمک یا استر اسید نیتریک است ، آن را ازتات هم می گویند. (فرهنگ اصطلاحات علمی ). نام عام همه ٔ املاح اسید نیتریک است ، ترکیبی که از اسید نیتریک با یک فلز یا یک باز نتیجه می شود . (فرهنگ فارسی معین ).- نیترات ِ آمونیم
نیتللغتنامه دهخدانیتل . [ ن َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از توابع کجور بخش مرکزی شهرستان نوشهر. در 6هزارگزی جنوب غربی کجور، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 225 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رودخانه ٔ محلی ، محصولش غلات و ارزن
حسن نیتلغتنامه دهخداحسن نیت . [ ح ُ ن ِ نی ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش نیتی . پاک نیت بودن . مقابل سؤنیت .
تافرکنیتلغتنامه دهخداتافرکنیت . [ ] (اِخ ) بندری است به اسپانی و از آن تا قلعه ٔ تابحریت 8 میل فاصله است . رجوع به حلل السندسیه جزء1 ص 69 شود.
خانیتلغتنامه دهخداخانیت . [ نی ی َ ] (مص جعلی ) خان بودن : «قدر مکنت امکان جاده ٔ اخلاص در عبودیت خانیت مسلوک دارد». (از تاریخ غازان خان رشیدالدین فضل اﷲ چ کارل یان ص 54).
چفته ونیتلغتنامه دهخداچفته ونیت . [ چ َ ت ِ وُ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایوان بخش گیلان شهرستان شاه آباد که در 9 هزارگزی باختر جوی زر و 4 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ شاه آباد به ایلام واقع است . دشت و سردسیر است و <span class="hl" d
خوش نیتلغتنامه دهخداخوش نیت . [ خوَش ْ / خُش ْ نی ی َ ] (ص مرکب ) خوش قصد. خوش اراده . کنایه از خیرخواه و مردم دوست . مقابل بدنیت .