نیشهلغتنامه دهخدانیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) نیشو.آلوی طبری . (برهان قاطع) (سروری ). || نیشتر. (ناظم الاطباء). رجوع به نیشو شود. || نای نواختنی . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
نیشهلغتنامه دهخدانیشه . [ ن َ / ن ِ ش َ / ش ِ ] (اِ مصغر) نیچه . نی خرد که شبانان نوازند. (از انجمن آرا). نای نواختنی . (ناظم الاطباء). توتک . یراعه . (یادداشت مؤلف ). نیز رجوع به نیچه شود : چون ن
نیشهفرهنگ فارسی عمید= نیلبک: ◻︎ زآن دل که در او جاه بُوَد نآید تسلیم / زآن نی که از او نیشه کنی نآید جلاب (خاقانی: ۵۷).
تهوع صبحگاهیmorning sickness, nausea gravidarumواژههای مصوب فرهنگستاناحساس تهوع و استفراغ در هنگام برخاستن از خواب، بهویژه در ماههای اول بارداری
نسپهلغتنامه دهخدانسپه . [ ن ِ پ ُه ْ ] (اِ) هر چینه و رده و مرتبه را گویند از دیوار گلین که بر بالای هم گذارند. (از برهان قاطع) (آنندراج ). چینه . (از انجمن آرا). رده ای از دیوار گِل چنانچه گویند دیوار چند نسپه است ، و آن را لاد و دای نیز خوانند و به عربی عَرَق گویند. (از فرهنگ رشیدی ) (از فر
نیشوقلغتنامه دهخدانیشوق . [ ن َ ] (اِ) ادرک است و نزد بعضی قراصیا است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نیشو. نیسوق . نیشه . آلوی طبری . رجوع به نیسوق شود.
نیسوقلغتنامه دهخدانیسوق . [ ن َ ] (اِ) به لغت یونانی ، آلوچه . (از برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نوعی از آلو. آلوی طبری . (فرهنگ فارسی معین ). ظاهراً معرب نیشو است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نیشو و نیشه شود.
پیشهلغتنامه دهخداپیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) رسنی باشد که آنرا از لیف خرما تابند. (برهان ). || قسمی از نی که شبانان نوازند و آنرا توتک خوانند. (برهان ) . و ظاهراً درین معنی مصحف نیشه ، نی چه است . یَراع . (السامی ) : با تاج خسروی چه
نیشولغتنامه دهخدانیشو. (اِ) نوعی آلو. (رشیدی ) (آنندراج ). نوعی از اقسام آلو. (برهان قاطع). آلو طبری . (رشیدی ) (برهان قاطع) (از آنندراج ). نیشه . (رشیدی ). نیسوق . رجوع به نیسوق شود : از ترشی ها نیشو و غوره و اناردانک و سماق و خرمای هندو. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ترشی ه
انیشهلغتنامه دهخداانیشه . [ اَ ش َ / ش ِ ] (اِ) جاسوس : در کوی تو انیشه همی گردم ای نگاردزدیده تا مگرت به بینم به بام و در. شهید.|| چاپلوس . (برهان ) (ناظم الاطباء). آیشتنه . آیشنه . آیشه . اَبَستَه
انیشهواژهنامه آزاداین کلمه دراصل لاتین وبه معنای سلطنتی است.همچنین معنای دیگرآن ایده آل است..از طرفی نام یک گل خاص نیزمیباشد