نیوهلغتنامه دهخدانیوه . [ وَ / وِ ] (اِ) ناله . افغان . (جهانگیری ) (از رشیدی ) (برهان قاطع). خروش . گریه . (برهان قاطع). نوحه و امثال آن . (آنندراج ) (انجمن آرا) (از برهان ) : گوش تو سال و مه به رود و سرودنشنوی نیوه ٔ خروشان ر
سحابی نِی ـ آلنNey-Allen Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانچشمۀ گستردهای از گسیل فروسرخ که در سحابی جبار و در نزدیکی ذوزنقه واقع شده است
پرسش آری ـ نهایyes-no questionواژههای مصوب فرهنگستانیکی از انواع جملههای پرسشی که پاسخ آن آری یا نه است
نه پشت دیوار ماnot in my backyard, NIMBYواژههای مصوب فرهنگستانباوری عمومی که بر پایۀ آن مردم خواهان دفع پسماندهای تولیدشده هستند مشروط بر آنکه محل دفع در نزدیکی ملک آنها نباشد
ابعاد نهاییfinished size, neat size, finished measure, net measure, net size, target sizeواژههای مصوب فرهنگستانابعاد چوب پس از ماشینکاری
نای فاقدارnotched/ notch fluteواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نای سردَمشی که برای تسهیل تولید صدا، در قسمت بالایی دهانی آن، با تراشیدن یا سوزاندن، فاقی معمولاً به شکل v یا u ایجاد میکنند
نیوهاوندلغتنامه دهخدانیوهاوند. [ ] (اِخ ) یاقوت گوید نهاوند مختصر نیوهاوند است و معنای آن خیر مضاعف است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به معجم البلدان ، ذیل کلمه ٔ ماه دینار شود.
نیوه ٔ چمینهلغتنامه دهخدانیوه ٔ چمینه . [ وَ / وِ ی ِ چ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) به معنی خلع بدن باشد و آن حالتی است مر نفس انسانی راکه به اختیار خود هرگاه خواهد از بدن عنصری جدا شودو یا هر وقت که خواهد به تن پیوندد. (برهان قاطع) (آن
اسپیناللغتنامه دهخدااسپینال . [ اِ ] (اِخ ) قصبه ای در آمریکای جنوبی در جمهوری تولیما از ممالک مجتمع کلمبیا در 120 هزارگزی شمال شرقی نیوه و در 5 هزارگزی یسار نهر ماگدانه .
پینوزرولغتنامه دهخداپینوزرو. [ ن ُ زِ رُ ] (اِخ ) دریاچه ای است در قسمت شمالی روسیه در شبه جزیره ٔ کوله . رودخانه ٔ نیوه از این دریاچه سرچشمه میگیرد. مساحت سطحش 42 هزار گز مربع باشد. (قاموس الاعلام ترکی ).
نیوزادفرهنگ نامها(تلفظ: niv zād) (نیو = دلیر ، شجاع + زاد = زاده) ، زاده دلیر و شجاع ؛ (به مجاز) دلیر و شجاع ؛ (در اعلام) نام پسر گشتاسب شاه ایران ؛ ]این نام در متون مختلف بصورتهای ' نیوزار' و ' نیوهزاد' ضبط شده است[ .
گوشلغتنامه دهخداگوش . (اِ) آلت شنوائی . عضوی که بدان عمل شنیدن انجام گیرد. معروف است ، و به عربی اُذُن گویند. (برهان ). اذن و آلت شنیدن در انسان و دیگر حیوانات و جزء خارجی مجرای سمع و حس سمع. (ناظم الاطباء). اوستا گئوشه ، پهلوی گوش ، پارسی باستان گئوشه ، هندی باستان گهوشه (صدا)، کردی گوه ، ا
نیوهاوندلغتنامه دهخدانیوهاوند. [ ] (اِخ ) یاقوت گوید نهاوند مختصر نیوهاوند است و معنای آن خیر مضاعف است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به معجم البلدان ، ذیل کلمه ٔ ماه دینار شود.
نیوه ٔ چمینهلغتنامه دهخدانیوه ٔ چمینه . [ وَ / وِ ی ِ چ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) به معنی خلع بدن باشد و آن حالتی است مر نفس انسانی راکه به اختیار خود هرگاه خواهد از بدن عنصری جدا شودو یا هر وقت که خواهد به تن پیوندد. (برهان قاطع) (آن
انیوهلغتنامه دهخداانیوه . [ ] (ع اِ) نام پرنده ٔ شکاری است . رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 59 و حواشی آن شود.