هاربلغتنامه دهخداهارب . [ رِ ] (ع ص ) گریزنده . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : در جهان روح هر سه منتظرگه ز صورت هارب و گه مستقر. مولوی (مثنوی ).|| از آب بازگردنده . (از اقرب الموارد) (من
حاربلغتنامه دهخداحارب . [رِ ] (اِخ ) موضعی است در حوالی دمشق ، بحوران شام و نزدیک مرج الصفر، از سرزمین قضاعه . (معجم البلدان ).
هاربورگلغتنامه دهخداهاربورگ . (اِخ ) از شهرهای آلمان (ایالت هانور) [ حاکم نشین لونبورگ ] در کنار رودخانه ٔ الب واقع شده است و 22345 تن سکنه دارد. دارای کارخانه های ماشین سازی و محصولات شیمیائی ، انواع چرم ، توتون ، و کارخانه های قندسازی است و نیز محل صدور زغال س
هاربهلغتنامه دهخداهاربه . [ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی از خدایان کاسیت که جزء ترکیبی نام پادشاهان کاسیت بابل شده است ،مانند: کاداشمن هاربه .
هاربیةلغتنامه دهخداهاربیة. [ رِ بی ی َ ] (اِخ ) آب کوچکی است متعلق به بنی هاربةبن ذبیان . (از معجم البلدان ). آبکی است مر بنی هاربةبن ذبیان را. (منتهی الارب ). آب کوچکی است متعلق به بنی هاربة. (از اقرب الموارد).
هاربورگلغتنامه دهخداهاربورگ . (اِخ ) از شهرهای آلمان (ایالت هانور) [ حاکم نشین لونبورگ ] در کنار رودخانه ٔ الب واقع شده است و 22345 تن سکنه دارد. دارای کارخانه های ماشین سازی و محصولات شیمیائی ، انواع چرم ، توتون ، و کارخانه های قندسازی است و نیز محل صدور زغال س
هاربهلغتنامه دهخداهاربه . [ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی از خدایان کاسیت که جزء ترکیبی نام پادشاهان کاسیت بابل شده است ،مانند: کاداشمن هاربه .
هاربیةلغتنامه دهخداهاربیة. [ رِ بی ی َ ] (اِخ ) آب کوچکی است متعلق به بنی هاربةبن ذبیان . (از معجم البلدان ). آبکی است مر بنی هاربةبن ذبیان را. (منتهی الارب ). آب کوچکی است متعلق به بنی هاربة. (از اقرب الموارد).