ترجمه مقاله

هارون

hārun

۱. قاصد؛ پیک.
۲. دربان؛ پاسبان؛ نقیب: ◻︎ چون دست کلیم پای گلگونْش / هارونِ وزیر گشته هارونْش (خاقانی۱: ۴۳)، ◻︎ سام نریمان چاکرش، رستم نقیب لشکرش / هوشنگ هارون درش، جم حاجب بار آمده (خاقانی: ۳۹۱).

۱. نقیب، نگهبان
۲. پاطر، پیک، قاصد

ترجمه مقاله