هاطللغتنامه دهخداهاطل . [ طِ ] (ع ص ) باران پیوسته وپیاپی بارنده . (منتهی الارب ). || باران بزرگ قطره . هاضب . مطر متتابعاً متفرقاً عظیم القطر. (اقرب الموارد). || ابر پیاپی بارنده : سحاب هاطل . (منتخب اللغات ) (لطایف ) (ناظم الاطباء). ابر بسیار بارنده : به جودی هاطل و عدلی شامل احیای رعایای آ
هاتللغتنامه دهخداهاتل . [ ت ِ ] (ع ص ) ابر پیوسته بارنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابر بسیار بارنده . (از منتخب و لطائف ) (غیاث اللغات ). ابر بسیاربارنده . ج ، هُتَّل . (ناظم الاطباء). هاطِل . رجوع به هاطل شود.
عاطلدیکشنری عربی به فارسیبيکار , تنبل , بيهوده , بيخود , بي اساس , بي پروپا , وقت گذراندن , وقت تلف کردن , تنبل شدن , داراي اطناب , حشو , افزونه , بي مصرف , عاطل , بکار بيفتاده
عاطلفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی آنچه یا آنکه به کار گرفته میشود؛ بیکار.۲. [قدیمی] بیبهره.۳. [قدیمی] بدون مسئول یا متصدی.⟨ عاطلوباطل: بیکار؛ بیهوده.
هاطلةلغتنامه دهخداهاطلة. [ طِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث هاطل . رجوع به این کلمه شود : وما لک تربة فاقول تسقی لانک نصب هطل الهاطلات .؟ (تاریخ بیهقی چ غنی ص 196).
هطللغتنامه دهخداهطل . [ هَُ طْ طَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ هاطل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به هطل و هاطل شود.
هاتللغتنامه دهخداهاتل . [ ت ِ ] (ع ص ) ابر پیوسته بارنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابر بسیار بارنده . (از منتخب و لطائف ) (غیاث اللغات ). ابر بسیاربارنده . ج ، هُتَّل . (ناظم الاطباء). هاطِل . رجوع به هاطل شود.
هاضبلغتنامه دهخداهاضب . [ ض ِ ] (ع ص ) بارنده . (ناظم الاطباء). || باران بزرگ قطره . هاطل . (منتهی الارب ). ج ، هَضَب .
غیملغتنامه دهخداغیم . [ غ َ ] (ع مص ) تشنه گردیدن و تفسیدن درون کسی . تشنگی و گرمی درون . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تشنه شدن شتر و گرم شدن اندرون او،صفت مذکر آن غَیمان و مؤنث آن غَیمی ̍ می آید. (از اقرب الموارد). || ابرناک گردیدن هوا. (منتهی الارب ). ابری شدن آسمان . پوشیده شدن آن با ابر.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن المأمون النحوی اللغوی القاضی . یاقوت گوید: او دارای خطی ملیح و عقلی صحیح بود. مولد وی ذی القعده ٔ سال 509 هَ . ق . ووفات به شعبان 586 است . و من از پسر او ابومحمد عبداﷲبن ا
هاطلةلغتنامه دهخداهاطلة. [ طِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث هاطل . رجوع به این کلمه شود : وما لک تربة فاقول تسقی لانک نصب هطل الهاطلات .؟ (تاریخ بیهقی چ غنی ص 196).