خط نشانهرویline of aimواژههای مصوب فرهنگستانخطی فرضی از نگاه شخص توپچی یا تیرانداز که در امتداد آن، هدف قابل رؤیت است
سازندة تجهیزات اصلoriginal equipment manufacturer, OEMواژههای مصوب فرهنگستانشرکتی که محصولی را بهعنوان ماده یا قطعه یا افزار اصل برای استفاده در محصول شرکت دیگری تولید میکند
سرِ پولat the money, ATMواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن قیمت اصابت اختیارنامة خرید یا فروش دارایی مبنا با قیمت بازار برابر است متـ . اختیارنامة سرِ پول at the money option
هاملغتنامه دهخداهام . (ع اِ) ج ِ هامة، به معنی سر : اَری خلل الرماد و میض جمرو یوشک اَن یکون لها ضرام فان لم یطفها عقلاء قوم یکون وقودها جثث و هام .(از نامه ٔ نصربن سیار حاکم خراسان به مروان حمار آخرین خلیفه ٔ اموی راجع به ابومسلم خراسانی ). || است
هاملغتنامه دهخداهام . [ م م ] (ع ص ) مهم . شورانگیز. مهیج . (یادداشت مؤلف ): امر هام ؛ کار مهم . || حزن انگیز. اندوهگن . (یادداشت مؤلف ) (از منتهی الارب ).
ددهاملغتنامه دهخداددهام . [ دِ ] (اِخ ) نام شهرکی به ماساچوست امریکای شمالی در 18 هزارگزی بوستن . (قاموس الاعلام ترکی ).
درهاملغتنامه دهخدادرهام . [ دِ ] (ع اِ) به معنی درهم است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به معنی درهم باشد و آن زری است رایج و وزنی است معروف . (برهان ) (جهانگیری ). درم . رجوع به درهم و درم شود.
دلهاملغتنامه دهخدادلهام . [ دِ ] (ع اِ) شیر. (منتهی الارب ). اسد. (ذیل اقرب الموارد از قاموس ). || (ص ) مرد رسای دوربین . (منتهی الارب ). شخص رسا در امور. (از اقرب الموارد).
حرف استفهاملغتنامه دهخداحرف استفهام . [ ح َ ف ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف استفهام شود.
حروف استفهاملغتنامه دهخداحروف استفهام . [ ح ُ ف ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ادات پرسش . در فارسی : آیا. و در عربی : هَل ْ، اءَ و جز آن میباشد. رجوع به استفهام شود.