هایلغتنامه دهخداهای . (اِ صوت )کلمه ٔ تأسف یعنی وای و آه و دریغا. (ناظم الاطباء).به معنی وای است و آن لفظی باشد که در وقت دردی و مصیبتی و المی و آزاری بر زبان رانند. (برهان ). نشانه ٔضجرت از درد. مترادف آی و وای . || در تداول عامه ، حرف ندا و خطاب ، چون آی و ای : <br
هایفرهنگ فارسی عمید۱. ‹آی، ای، هی› [عامیانه] برای مخاطب قرار دادن به کار میرود.۲. ‹وای، آه› برای اظهار تٲسف گفته میشود.
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
طبلهای دوطرفهdouble-skin drums, double-head drumsواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از طبلها که دو سمت بدنۀ آنها پوست دارد
طبلهای یکطرفهsingle-skin drums, single-head drumsواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از طبلها که یک سمت بدنۀ آنها پوست دارد
نقشههای چونساختas-built drawings, as-builts, record drawingsواژههای مصوب فرهنگستاننقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
های هایلغتنامه دهخداهای های . (اِ صوت ) به معنی زود زود و جلد جلد و شتاب و تعجیل باشد. (برهان ). کلمه ٔ تأکیدیعنی زود زود و جلد جلد و بشتاب . (ناظم الاطباء). || به معنی هایاهای که شور و گریه ٔ مصیبت زدگان است . (برهان ). شور و غوغای ماتم زدگان . (ناظم الاطباء). هایاهای :
هایینهلغتنامه دهخداهایینه . [ ن َ / ن ِ ] (ق ) مخفف هرآینه است . (برهان ). رجوع به هاینه شود. کلمه ٔ تأکید یعنی هاینه و هرآینه و البته . (ناظم الاطباء).
هایینهلغتنامه دهخداهایینه . [ ن َ / ن ِ ] (ق ) مخفف هرآینه است . (برهان ). رجوع به هاینه شود. کلمه ٔ تأکید یعنی هاینه و هرآینه و البته . (ناظم الاطباء).
های هویلغتنامه دهخداهای هوی . (اِ صوت ) به معنی هایاهوی است که شور و غوغای میزبانی و عروسی باشد. (برهان ). شور و غوغای اهل طرب . (ناظم الاطباء). در ترکی «های هوی » به معنی غوغا و ستیزه است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || کلمه ٔ تأکید یعنی های های و زود زود و بتعجیل . (ناظم الاطباء). به معنی
های و هو برگرفتنلغتنامه دهخداهای و هو برگرفتن . [ ی ُ ب َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) شور و غوغای طرب به پا کردن . هیاهوی مستی آغاز کردن . هایاهوی سر دادن : لب خوشدلی های و هو برگرفت گل خرمی رنگ و بو برگرفت .ظهوری ترشیزی (از ارمغان آصفی ).
های و هو کردنلغتنامه دهخداهای و هو کردن . [ ی ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آه وناله و افغان کردن . غوغای ماتم زدگان و مصیبت دیدگان سر دادن . گریه و زاری و نوحه سرایی کردن : به باغ طرب نیست یک نغمه سنج ز بس در غمش های و هو کرده ایم .ظهوری ترشیزی (از ارمغان
پهایلغتنامه دهخداپهای .[ پ ُ ی َ ] (اِخ ) از اعیاد هندوان در روز پانزدهم که قمر در منزل «یوتی » است . (ماللهند بیرونی ص 288).
چینگهایلغتنامه دهخداچینگهای . (اِخ ) یا کوکونور. ایالتی در شمال غربی چین ، به وسعت 647500 هزار گز مربع و جمعیت 1676534 نفر. کرسی آن سینینگ . از جنوب غربی به تبت محدود است . بیشتر آن فلاتی مرتفع است . دریاچه ٔ کوکونور در آن قرار
شانگهایلغتنامه دهخداشانگهای . (اِخ ) شهر و بندر معروف چین (کیانگ سو) نزدیک مصب رودخانه ٔ یانگ لشه کیانگ در ساحل اقیانوس کبیر. دارای 204000 تن سکنه . مرکز مهم صنعتی (فلزسازی ، مصنوعات شیمیایی و نساجی ) است .
های هایلغتنامه دهخداهای های . (اِ صوت ) به معنی زود زود و جلد جلد و شتاب و تعجیل باشد. (برهان ). کلمه ٔ تأکیدیعنی زود زود و جلد جلد و بشتاب . (ناظم الاطباء). || به معنی هایاهای که شور و گریه ٔ مصیبت زدگان است . (برهان ). شور و غوغای ماتم زدگان . (ناظم الاطباء). هایاهای :
هایاهایلغتنامه دهخداهایاهای . (اِ صوت ) شور و غوغای ماتم زدگان و واقعه دیدگان . (ناظم الاطباء) (برهان ). شور و غوغای ماتم . (رشیدی ) : مجلس عشرتت به هویاهوی گریه ٔ دشمنت به هایاهای . انوری (از حاشیه ٔ برهان ).فلک از مجلس انس تو پر از