هتللغتنامه دهخداهتل . [ هََ ] (ع مص ) پیاپی باریدن ابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هطل . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد).باران باریدن . (تاج المصادر بیهقی ). || نیک باریدن ابر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). این کلمه مبدل هتن باشد، چه تبدیل لام به نون و با
هتللغتنامه دهخداهتل . [ هَُ ت ُ ] (اِ) در تداول برخی از عوام به معنی اتومبیل است و صورت مصحفی از آن میباشد. || در تداول زنان به معنی شکم : هتلش پیش آمده ، یعنی آبستن است . این کلمه به این معنی پیش از اختراع اتومبیل متداول بوده است و از هتل (به معنی اتومبیل ) مأخوذ نیست . (یادداشت مؤلف ).<b
هتللغتنامه دهخداهتل . [ هَُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مسافرخانه . مهمانخانه . این کلمه از اصل قدیمی کلمه هوسپیتال در زبان فرانسه ٔ باستان ، مشتق شده و در زبان انگلیسی به خانه ای که برای پذیرایی از مسافران اختصاص دارد، اطلاق شده است . (از دائرةالمعارف بریتانیکا).
هتللغتنامه دهخداهتل . [ هَُت ْ ت َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ هاتل . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به هاتل شود.
خوستatollواژههای مصوب فرهنگستانآبسنگهای مرجانی حلقوی که بر روی برجستگیهای آتشفشانی در آبهای آزاد گرم رشد میکنند و غالباً در میان خود کولاب (lagoon) ایجاد میکنند
حثیللغتنامه دهخداحثیل . [ ح ِ ی َ ] (ع ص ) کوتاه بالا. || (اِ) نوعی از درخت کوهی . ج ، حثائل . || مرد کاهل . || کودک بدخوار تبه حال . (منتهی الارب ).
حتللغتنامه دهخداحتل . [ح َ / ح ِ ] (ع اِ) عطا. || بلایه از هر چیزی . || مانند. همتا. حاتل . (منتهی الارب ).
حثللغتنامه دهخداحثل . [ ح َ ] (ع اِ مص ) بدشیرخوردگی کودک . || تبه حالی . || (اِ) فرومایه و بلایه از هر چیزی . و منه الحدیث : اعوذبک أن أبقی فی حثل من الناس . (منتهی الارب ). حثالة.
هتلانلغتنامه دهخداهتلان . [ هََ ت َ ] (ع اِ) باران سست پیوسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). هتنان .
هتلانلغتنامه دهخداهتلان . [ هََ ت َ ] (ع مص ) پیاپی باریدن ابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هطلان . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || نیک باریدن ابر.(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). باران باریدن . (تاج المصادر بیهقی ). هُتول . تَهتال . هَتل . هطل . هَطَلان .
هتلمةلغتنامه دهخداهتلمة. [ هََ ل َ م َ ] (ع اِ) سخن پوشیده . راز. (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). این کلمه صورت مقلوب هتملة میباشد. رجوع به هتملة شود.
هتلمةلغتنامه دهخداهتلمة. [ هََ ل َ م َ ] (ع مص ) سخن پوشیده گفتن . به راز سخن گفتن . (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). این کلمه صورت مقلوب هتملة میباشد. رجوع به هتملة شود.
هتلیلغتنامه دهخداهتلی . [ هََ لا ] (ع اِ) نام گیاهی است . (ناظم الاطباء). گیاهی است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
هتلانلغتنامه دهخداهتلان . [ هََ ت َ ] (ع اِ) باران سست پیوسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). هتنان .
هتلانلغتنامه دهخداهتلان . [ هََ ت َ ] (ع مص ) پیاپی باریدن ابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هطلان . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). || نیک باریدن ابر.(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). باران باریدن . (تاج المصادر بیهقی ). هُتول . تَهتال . هَتل . هطل . هَطَلان .
هتلمةلغتنامه دهخداهتلمة. [ هََ ل َ م َ ] (ع اِ) سخن پوشیده . راز. (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). این کلمه صورت مقلوب هتملة میباشد. رجوع به هتملة شود.
هتلمةلغتنامه دهخداهتلمة. [ هََ ل َ م َ ] (ع مص ) سخن پوشیده گفتن . به راز سخن گفتن . (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). این کلمه صورت مقلوب هتملة میباشد. رجوع به هتملة شود.
هتلیلغتنامه دهخداهتلی . [ هََ لا ] (ع اِ) نام گیاهی است . (ناظم الاطباء). گیاهی است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
مهتللغتنامه دهخدامهتل . [ م ُ ت َل ل ] (ع ص ) برق و ابر درخشنده . || دندان آشکارکننده به خنده .(آنندراج ) (از منتهی الارب ). و رجوع به اهتلال شود.
خودروهتلrotel, motel on wheelsواژههای مصوب فرهنگستانخودروی بزرگ با اتاقکهای متعدد و تسهیلات لازم اقامتی برای مسافران و درعینحال برای به گردش بردن آنها
پوشالهتلstraw bale hotelواژههای مصوب فرهنگستانمهمانخانهای که تماماً با عدلهای کاه ساخته شده است و بهدلیل عایقبندی مناسب دیوارهها به امکانات گرمایشی و سرمایشی نیاز ندارد