ترجمه مقاله

هج

haj

راست‌ایستاده؛ برپاایستاده؛ چیزی که آن ‌را روی زمین برپا کرده باشند از قبیل: عَلَم، نیزه، و امثال آن‌ها.
⟨ هج کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] راست کردن؛ افراختن: ◻︎ گردون عَلَم محنت بر بام تو هج کرد / بینی سخط خویش به ‌کوس و عَلَم اندر (منجیک: شاعران بی‌دیوان: ۲۲۸).

ترجمه مقاله