هخامنشیلغتنامه دهخداهخامنشی . [ هََ م َ ن ِ ] (اِخ ) نام عمومی سلاله ای است که فرزندان هخامنش بودندو در پارس سلطنت میکردند. رجوع به هخامنشیان شود.
هخامنشیلغتنامه دهخداهخامنشی . [ هََ م َ ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به هخامنش سردودمان شاهنشاهان پارس . رجوع به هخامنش شود.
هخامنشیفرهنگ فارسی عمید۱. از خاندان هخامنش: پادشاه هخامنشی.۲. مربوط به سلسلۀ هخامنشی: سربازان هخامنشی.
هخامنشلغتنامه دهخداهخامنش . [ هََ م َ ن ِ ] (اِخ ) یا هخامنیش ، در پارسی باستان مرکب از دو جزء است . جزء اول هخی به معنی دوست و یار و جزء دوم منیش ازمنه به معنی حس باطنی ، فهم و شعور و اندیشیدن و جمعاً به معنی «دوست منش » است . وی سر دودمان سلسله ٔ هخامنشی و جد اعلای کورش و داریوش است . (از حاش
هخامنشفرهنگ نامها(تلفظ: haxāmaneš) دوست منش ، دوست کردار ، کسی که دارای کردار و اندیشه نیک است ؛ (در اعلام) نام نیای هخامنشیان و سر سلسلهی خاندان هخامنشی .
هخامنشیانلغتنامه دهخداهخامنشیان . [ هََ م َ ن ِ ] (اِخ ) موافق نوشته ٔ هرودت این خانواده از خانواده ٔ پارساگادیها بودند و قبل از قیام کورش بزرگ علیه آخرین پادشاه ماد، در پارس اقامت داشتند. چنانکه از نوشه ٔ هرودت درباره ٔ نسب نامه ٔ کورش و داریوش اول و خشیارشا برمی آید سرسلسله ٔ این خاندان هخامنش ا
هخامنشیانلغتنامه دهخداهخامنشیان . [ هََ م َ ن ِ ] (اِخ ) موافق نوشته ٔ هرودت این خانواده از خانواده ٔ پارساگادیها بودند و قبل از قیام کورش بزرگ علیه آخرین پادشاه ماد، در پارس اقامت داشتند. چنانکه از نوشه ٔ هرودت درباره ٔ نسب نامه ٔ کورش و داریوش اول و خشیارشا برمی آید سرسلسله ٔ این خاندان هخامنش ا