هراکشلغتنامه دهخداهراکش . [ هََ ک َ ] (اِ) زود کاشتن زراعت مقابل کرپه که دیر کاشتن است . هراکش ثلث اول زراعت است که کشته می شود و ثلث دوم را ورکش و سوم را کرپه میگویند. هراکش را در اطراف تهران درماه میزان (مهر) میکارند. (از یادداشتهای مؤلف ).
چارکشلغتنامه دهخداچارکش . [ ک ُ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای قدیم النسق . از آب قنات مشروب میشود. هوایش ییلاقی است و قلیلی رعیت دارد. (مرآت البلدان ج 4 ص 50).
کرپهلغتنامه دهخداکرپه . [ ک ُ پ َ / پ ِ ] (اِ) گیاه بسیار از یک نوع که انبوه و سبز و کوتاه روئیده باشد. دسته ٔ گیاه انبوه بر زمین روئیده . مقابل تنک . (یادداشت مؤلف ). || دیر کاشتن در زراعت . مقابل هراکش . کشتی که بعلت کمی آب در دست آخر کاشته می شود. (یادداش
گندملغتنامه دهخداگندم . [ گ َ دُ ] (اِ) پهلوی و پازند گنتم ، معربش جندم (در: جوزجندم )، کردی گَنم ، افغانی قنوم ، وخی قیدیم ، سنگلیچی و منجی غندم ، سریکلی ژندم ، ژندوم ، شغنی ژیندم ، یودغا قدوم ، بلوچی گندیم ، و رجوع شود به هوبشمان . گیلکی ، فریزندی ، یرنی و نطنزی گندم ، در دیه های گیلان گندم