لغتنامه دهخدا
هرج . [ هََ ] (ع مص ) در آشوب و فتنه و کشتن و اختلاط و آمیزش افتادن مردم . || گشاده گذاشتن در را. || بسیاری و فزونی نمودن در سخن . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). بسیار گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زوزنی ). || سخن شوریده و مشتبه گفتن . (منتهی الارب ). تخلیط در سخن .