هرطمانلغتنامه دهخداهرطمان . [ هََ طَ / هَُ طُ ] (معرب ، اِ) دانه ای است که در میان گندم و جو میروید و آن را قرطمان هم میگویند به ضم قاف . (برهان ). دانه ای است متوسط میان جو و گندم ، نافع جهت اسهال و سرفه . (منتهی الارب ). دانه ای است شبیه به خلر و بعضی گویند خ
هرطمانفرهنگ فارسی عمیددانهای تیرهرنگ که در کشتزارهای جو و گندم میروید و گیاه آن شبیه بوتۀ گندم است.
ارتیمانلغتنامه دهخداارتیمان . [ اَ ] (اِخ ) از محال همدان است . از آنجاست میر رضی ارتیمانی . (آنندراج ).
آپارتمانفرهنگ فارسی عمید۱. ساختمانی که معمولاً دارای چندین طبقه است و به واحدهای مجزایی تقسیم میشود.۲. هریک از این واحدها.
آپارتماندیکشنری فارسی به انگلیسیapartment, condominium, flat, menage, ménage, rooms, suite, tenement, pad
قرطمانلغتنامه دهخداقرطمان . [ ق ُ طُ ] (ع اِ) هرطمان است ، یا جلبان که هردو دانه معروف است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
خافورلغتنامه دهخداخافور. (ع اِ) گیاهی است مانند زوان . (منتهی الارب ). نباتی است که تازه روئیده باشد. (فهرست مخزن الادویه ). هرطمان به لغت اهل مصر. (فهرست مخزن الادویه ). خرطال ، خرطَل . (اقرب الموارد).
خرطانلغتنامه دهخداخرطان . [ خ َ ] (ع اِ) هرهمان . قرطمان . دوسر. (یادداشت بخط مؤلف ). مرحوم دهخدا می نویسند که ابن بیطار در ذیل هرهمان خرطان را مرادف هرطمان آورده است . ظاهراً «خرطان » باید تصحیف خرطمان باشد.