هرمزآبادلغتنامه دهخداهرمزآباد. [ هَُ م ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است ازبخش حومه ٔ شهرستان نایین واقع در 20 هزارگزی جنوب باختری نایین و 8 هزارگزی راه اصفهان به یزد که دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغ
هرمزآبادلغتنامه دهخداهرمزآباد. [ هَُ م ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش مهران شهرستان ایلام واقع در 15 هزارگزی خاور مهران و کنارراه شوسه ٔ مهران به دهلران . جلگه ای است گرمسیر و دارای 150 تن سکنه . از رودخانه کنجان چم مشروب میشود. محصول
هرمزآبادلغتنامه دهخداهرمزآباد. [ هَُ م ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش سمیرم بالای شهرستان شهرضا که در 22 هزارگزی باختر سمیرم متصل به راه مالرو سمیرم به ونگ واقع و دارای 100 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="h
هرمزآبادلغتنامه دهخداهرمزآباد. [ هَُ م ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان براآن بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع در 25 هزارگزی خاور اصفهان و دارای 35 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).<b
هرمزدآبادلغتنامه دهخداهرمزدآباد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) از رستاق فراهان . (تاریخ قم ص 119). رجوع به هرمزآباد شود.
هرمزدآبادلغتنامه دهخداهرمزدآباد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) از رستاق قاسان . (تاریخ قم ص 118). رجوع به هرمزآباد شود.
هرمزدآبادلغتنامه دهخداهرمزدآباد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) از مزارع اروندجرد. (تاریخ قم ص 139). رجوع به هرمزآباد شود.
هرمزدآبادلغتنامه دهخداهرمزدآباد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) از دیهیهای جبل . (تاریخ قم ص 136). رجوع به هرمزآباد شود.
هرمزدآبادلغتنامه دهخداهرمزدآباد. [ هَُ م َ ] (اِخ ) از رستاق ساوه و طسوج فیستین . (تاریخ قم ص 114). رجوع به هرمزآباد شود.