حرقیلغتنامه دهخداحرقی . [ ح ُ ] (اِخ ) جابربن زید یحمدی ازدی حرقی جوفی ، مکنی به ابوالشعثاء. یکی از أئمه ٔ سنت و از یاران عبداﷲبن عباس است . اصل او از حرقه ناحیه ای به عمان است و او راجوفی نیز گویند، چه مدتی در «درب الجوف » بصره سکونت داشت . از ابن عباس روایت دارد، و عمربن دینار از وی روایت
هریکیلغتنامه دهخداهریکی . [ هََ ی َ / ی ِ ] (ضمیر مبهم مرکب ) هریک . هرکدام . (یادداشت به خط مؤلف ) : بیامد سپاه و بیامد پسربخندید با هریکی تاجور. فردوسی .رجوع به هر و هریک شود.
ایِّکا اویکّاگویش گنابادی در گویش گنابادی به معنی این یکی و آن یکی ، هر کس و ناکس ، این و آن ، هرکی هرکی ، این کس و آن کس ، برای اشاره به غیر و ناشناس (دیگران) کاربرد دارد.
هر کی هر کیواژهنامه آزاد[ ص.، اِ ] (هر+کی+هر+کی) اوضاع بی قانون را می گویند. بی حساب و کتاب. آشفته بازار. شیر تو شیر «مملکت هر کی هر کی» « مگر مملکت هرکی هرکی است؟!» «هر چی هر چی و هر کی هر کی نیست و حقوق و وظایف، استدلال دارند. (روزنامه کیهان، 22/9/1389 به نقل از رحیم پور ازغدی)» «ظاهراً نظام سلامت کشور «هر کی هر کی» شده
هرکیواژهنامه آزادعشیره ای از کردها هستند که زبان آن ها کردی کرمانجی است که در شمال شرقی عراق و غرب ارویه بخش سیلوانه و صومای برادوست ساکن هستند. ار روستا های معروف هرکی ها در ایران روستای موانا است.
هرکیواژهنامه آزادعشیره ای از کردها هستند که زبان آن ها کردی کرمانجی است که در شمال شرقی عراق و غرب ارویه بخش سیلوانه و صومای برادوست ساکن هستند. ار روستا های معروف هرکی ها در ایران روستای موانا است.
شهرکیواژهنامه آزادنام طایفه ای است در سیستان که ازحیث جمعیتی بالاترین آمار رادر بین طوایف آنجا داراست وبیشتر در منطقه جزینک و زهک ساکن هستند.البته در استانهای گلستان،خراسان رضوی فارس وخوزستان نیز پراکنده شدند حتی تعدادی از آنهادرترکمنستان به سر می برند.